19
دلم میخاست در ماشین رو باز کنم خودمو بندازم پایین
تاحالاتوزندگیم انقدر خجالت نکشیده بودم
هیچی نگفتم
چند لحظه گذشت دوباره گفت
-...نمیخواستم مؤذب شی ببخشید
متین تومسیر داعم حالمو میپرسید نزدیکای خونه بودیم گفت
-...دستت کبود نشده ببینمش؟
+...نه فک نکنم کبود شده باشه
-...آستینتو بده بالا ببینم خیالم راحت شه
راهه فراری نبود آستین مانتومو بالا فرستادم و گفتم
+...ببین کبود نشده
-...آرزو چقدر پوستت سفیده زود قرمز میشع پوستت نه؟
باتعجب گفتم
+...ها؟
-...هیچی هیچی فراموش کن.
رسیدیم در خونه تعارف زدم بیاد بالا گفت باید بره پیش باباش یوقت دیگه میاد
پیاده شدم داشتم میرفتم داخل صدام زد برگشتم
-...شمارتو بده سیو کنم زشته شماره نامزدمو نداشته باشم
مردد بودم
اگه اقاجون دعوام کنه چی ! .
+...شمارمو حفظ نیستم
-...باشه شماره منو بزن یه تک بزن شمارت بیفته
ناچار شمارشو زدم خداحافظی کردو رفت
منم رفتم داخل
نوید و نادر مدرسه بودن
رفتم بالا لباسامو بیرون آوردم و روی تخت دراز کشیدم
یه پیام اومد روی گوشیم
بازش کردم نوشته بود
-...سایزت ۷۵ هست درست گفتم؟