187

187

زندگی بنفش به قلم بنفشه

۱۸۷

دکمه اسپیکر گوشی رو زدم تا نیما هم بشنوه و گفتم 

- کدوم حرفای نیما ؟ 

نیما سریع خواست گوشیو از من بگیره اما با آرامش مانع شدم و لب زدم اجازه بده 

نیما با حرص نفسشو بیرون داد و سیاوش گفت 

- منو نیما صبح همو دیدیم 

با تعجب به نیما نگاه کردم.

پس بگو رفته نون تازه خریدبا سیاوش قرار داشته 

نیما دست برد تو موهاشو سیاوش گفت 

- نیما میگه تو منو بخشیدی 

سریع گفتم

- نه نبخشیدمت . اما نه نفرینت کردم نه ازت میخوام کاری کنی تا بخشیده بشی. من گذشتم ازت ... اما نبخشیدم چون در توانم نیست 

نیما لب زد بگو بخشیدی 

اخم کردم به نیما

نبخشیدم قصدم نداشتم ببخشم

سیاوش با نگرانی گفت

- نه نه تو باید منو ببخشی. من دخترم ماه دیگه به دنیا بیاد من نمیخوام گرفتار عذاب کار من بشه 

پوزخند زدمو گفتم 

- میترسی دخترت مثل من ضربه بخوره؟ پس به حای اینکه پا پیچ من بشی به دخترت یاد بده هر خری ارزش دوست داشتن و اعتماد نداره ! اونوقت مسلما ضربه نمیخوره ! حتی میتونی داستان منو تعریف کنی براش درس عبرت بشه . اما از من نخواب ببخشمت چون حتی اگه بگم بخشیدمت فقط دروغ گفتم . الانم دست از سرم بردار و سمت زندگیم نیا وگرنه همه فراموشی هام دوباره برمیگرده .

با این حرف گوشیو کوبیدم

به سمت اتاق خواب رفتمو زیر پتو دراز کشیدم

یکم گذشت نیما اومد بالا سرمو گفت

- فیلم حاضره 

پوفی کردمو بلند شدم

نشستیم فیلم دیدیم

نه اون حرفی زد از سیاوش.

نه من بحثکردم چرا صبح بدون هماهنگی رفتی دیدن سیاوش.

دوست داشتم اون بخش زندگیم محو شه .

دو سه روزی با همین حال گذشت

زندگی آروم روز مره

با پس زمینه محوی از نگرانی 

دوشنبه صبح بود که مهسا بهم زنگ زد


سلام دوستان. خبر خوب داریم. پونه عزیز که همه شما به اسم پرستو.س میشناسین رمانش چاپ شده 😍👇😍👇

https://www.instagram.com/p/B_EqUufpzOB/?igshid=1it3hvf8hmxp

با کامنت و لایکتون تا میتوکین بهش روحیه بدبن عشقام 😘😍😘😭

Report Page