183

183


سلام عزیزای دلم عیدتون مبارک امیدوارم سال خوبی داشته باشید.سالی پراز سلامتی و شادی سال سختیو گذروندیم امیدوارم سال ۹۹ برای همه خوب باشه


_...میشه لامپو خاموش کنی میخوام بخوابم

لامپو خاموش کردو کنارم دراز کشید 

از پشت بغلم کردو گفت 


_....انقدر لجباز نباش قهرم نکن 

+....قهر نیستم 


_....فردا تاکی کلاس داری ؟ 

+....چطور؟

_....بریم خرید 

+....تا دو کلاس دارم

_....من تاشیش شرکتم بعدش میام دنبالت بریم


+...باشه 

_...بوس منو بده سهم امروزمو نگرفتم

+...بوس نداریم تموم شدهر


_...ای جوجه 

توبغلش منو چرخوندو مشغول بوسیدنم شد 

سریع ازش جداشدم و دوباره پشتمو بهش کردم 


خیلی خسته بودم وباشناختی که ازامیرداشتم اگه استارتش زده میشد تاتهش باید میرفت 


+....سهمیه بوستم گرفتی حالا بخواب شب بخیر

_....منم ک تفهمیدم فرار کردی 

+...فرار چیه توبغلتماا شمااینطوری فرار میکنین؟


_...برو خودتو مسخره کن جوجه 

لبخندی زدم و چشمامو بستم چقدر به خواب احتیاج داشتم


زودتر از چیزی که انتظارشو داشتم خوابم برد 

وقتی بیدارشدم تخت خالی بود امیر نبود 


پویا و بیتا هم رفته بودن به ساعت نگاه کردم نه صبح بود ساعت ده کلاس داشتم 


بادیدن تخت خالی دلم‌گرفت دوباره منو بی خبر ول کردک رفت 


وارد اشپزخونه شدم وچایی ساز و به برق زدم بی حوصله روی صندلی نشستم و مشغول چک کردن پیام های گوشیم شدم 


کلیدتوی در چرخید و درباز شد از اشپزخونه سرک کشیدم 

+...سلام

_....سلام بهتری جوجه؟

+....خوبم‌ کجابودی؟

_....رفتم‌بچهارو رسوندم اومدم 

+...مرسی


ازاینکه توذهنم ناحق محکومش کرده بودم خجالت کشیدم 


+....صبحونه خوردی ؟

_....نه وقت نشد

+....بیا بشین الان اماده میکنم 


باهم صبحونه خوردیم اماده شدم وامیر منو رسوند دانشگاه

_....عصر میام بریم خرید به مامانت زنگ بزن اگه مشکلی ندارن دوهفته دیگه عقد کنیم 

+....باشه مواظب خودت باش 


_....توام فعلا 


بوسی براش فرستادم و پیاده شدم

بعداز کلاس رفتم خوابگاه 


گوشیمو برای ساعت شش تنظیم کردم و خوابیدم

Report Page