183

183


183

کندی عصبی و بلند خندید و گفت... 

- جنگ ؟ انتقام ؟ شما سه نفر ... 

خنده اش تموم شد

ما سه تا هیچ کدوم حرفی نزدیم

خودش گفت

- چطور بوروس از تو و قدرتی که بهش میدادی و ابر خوناشامش گذشت ؟

آنی پوفی کردو گفت 

- اه چه سوال های بی ربطی. چرا نمیگی تو کشتن پدر و مادر کیت کدوم یکی از افرادت دخیل بودن 

کندی خندیدو گفت 

- تو فرض کن همه... میخوای چکار کنی ؟

یهو آنی تو چشم بهم زدنی غیب شدو یه ردیف از افراد دورمون دونه دونه محو شدن

با شوک به رین نگاه کردم که آروم گفت 

- اگه فکر میکردی قدرت ذهن خونی من جالبه ... باید بدونی در اشتباه بودی... جالب ترین قدرت مال آنیه ... میتونه به سرعت نور باشه 

لحظه بعد آنی کنار ما بودو گفت 

- این بخشی از ککاری بود که میتونم بکنم ... حالا جوابمو درست بگو 

همه تو شوک بودن

خود کنی و همه افرلادش

تازه به خودشون اومدنو کندی داد زد

- بکشیدشون

آنی پریدو رین گفت 

- میریم سراغ کندی 

با این حرف دستمو گرفتو پریدیم 

کندی با سرعت به سمت در انتهای راهرو رفت 

اما قبل اینکه از در بره یرون رین چنگ زد به مموهاش 

اونو کشیدو پرت کرد عقب 

منم پریدم و قبل اینکه بلند شه پامو گذاشتم رو گردنش 

اما کندی مچ پامو گرفت تا منو پرت کنه کنار 

اما زورش نرسید

برام حرکتش مثل نوازش بود

باورم نیمشد انقدر قدرتمند شده بود

یه خوناشام از پشت سرم حمله کرد

تا اونو پس بزنم کندی بلند شد 

رین به کندی حمله کردو من قبل اون خوناشامو بیرون کشیدم 

اما قبل اینکه برگردم سمت رین چیزی تو قفسه سینه ام فرو رفت 


اگر برای خوندن ادامه رمان #تبدیل_شده عجله دارین یا دوست دارین فایل کاملشو داشته باشین خیلی رحت میتونین فایل کامل رمانو با تخفیف عضویت در کانال جفت هفت به مبلغ 10 هزار تومن از اینجا خریداری کنید 👇

https://t.me/joinchat/AAAAAFijMDIZLKFrzy1MUQ

Report Page