182

182


با جواب امیر شوکه چشم هامو باز کردم که گفت

- آره ... من اشتباه کردم ... تورو هم اذیت کردم

باورم نمیشد یه بار با من موافقت کرد

اونم انقدر صریح

کمکم کرد بشینم رو تخت و گفت

- فکر نمیکردم همه چی از قبل برنامه ریزی شده باشه ... واقعا انتظار نداشتم ...

به حرفش سر تکون دادمو گفتم

- آبروریزی شد ... الناز کلی ...

نتونستم ادامه جمله ام رو کامل کنمو امیر گفت

- مهم نیست ... کسی حرف اونارو باور نمیکنه ...

- اما امیر ...

- اما نداره ... اگه حرف های سام رو باور کنن هم مهم نیست ... همشون رو میذارم کنار ...

نگاه امیر انقدر جدی و عصبانی بود که هیچ حرف دیگه ای نزدم

پرستار اومد سرمم رو جدا کردو با هم سوار ماشین شدیم

تو سکوت سمت خونه میرفتیم که امیر بلاخره سکوت رو شکست و گفت

- معذرت میخوام ترنم ... من میخواستم یه شب خوب برات بسازم اما همه چی خراب شد

به نیمرخش نگاه کردمو گفتم

- عیبی نداره ... دست تو که نبود

از گوشه چشم نگاهم کرد و گفت

- وقتی با منی و اتفاقی می افته که اذیت میشی ... مقصر منم ...

لبخندی بهش زدمو گفتم

- انقدر سخت نگیر ... اتفاق افتاد دیگه ...

امیر ماشینو برد تو پارکینگو پارک کرد

رو کرد به منو نگاهمون قفل شد .

نگاهش از چشمام افتاد رو لب هامو گفت

- میدونم با این اتفاقاتی که افتاد بهتره ساکت باشم و حدود رعایت کنم ... اما ...

خیره شد تو چشممو ادامه داد

- اما نمیتونم بدون تلاش ازش بگذرم .

قبل از اینکه من چیزی بگم خم شدو لبشو گذاشت رو لبم

اما هنوز یک ثانیه نگذشته بود که کسی کوبید رو کاپوت ماشین

با وحشت برگشتم به سمت رو به رومون

بابا .....


خرید فایل کامل 👇

https://telegram.me/mynovelsell

Report Page