182
بازوم کشیده شدو امیر گفت
_....این بچه بازیا چیه؟برگرد داخل اتاق صحیت کنیم
+....من حرفی ندارم
_....ولی من دارم
منو دنبال خودش کشید در اتاقو قفل کردو گفت
_....این اداها یعنی چی؟ گوشیتو چراخاموش کردی ؟
+....آروم صدات میره بیرون
_...بره بدرک جواب منو بده
+....احساس نمیکنی اونی که باید جواب بده تویی نه من
_....مهسا من وقتی اومدم تورفته بودی چطوری باید بهت توضیح میدادم
+...کل شب حتی پنج دقیقم فرصت نداشتی یه پیام بدی و بگی نمیای؟
_....پریا دوباره حالش بدشده بود مجبورشدم برم صدرا بیارمش دکتر چک کرد دوباره برش گردوندم شلوغ بود بابا ازاوتطرف نق میزد واقعا نتونستم
روی تخت دراز کشیدم و جنین وار توخودم جمع شدم
حتی اکه تا فردا هم به این بحث ادامه میدادم نتیجه ای نداشت کسی که نخواد اشتباهشو قبول کنه هرچقدرم تلاش کنی قانع نمیشه
_...میشه لامپو خاموش کنی میخوام بخوابم