181

181


من اینجارو قبلا دیده بودم...

اما کی؟ 

کجا؟ 

تو خواب ؟

با نشستن دست ویهان دور بازوم به خودم اومد

نگران نگاهم کردو گفت

- بازم چیزی دیدی؟

بد تکون سر گفتم نه و لب زدم

- اینجا آشناست

- مطمئنی؟

- شک ندارم

اینو گفتمو دوباره خیره شدم به جنگل که ویهان گفت

- شاید یه جنگل مه گرفته دیگه رو دیدی 

لب زدم نمیدونم

اما حس عجیبی داشتم

ویهان در ماشینو بستو گفت

- بریم ؟

سر تکون دادمو گفتم

- تبدیل میشی؟

با تکون سر گفت نه 

دستمو گرفتو گفت

- راهی نیست ...

با این حرفش دلم گرفت

دلم برای گرگش تنگ شده بود

باز انگار حسمو فهمیده بود 

نگاهم کردو گفت

- چرا حس میکنم گرگمو بیشتر از من دوست داری؟

سعی کردم اون حس ترس و شوک تو وجودمو کنار بزنمو گفتم

- تو که حسود نیستی؟ هستی؟ 

فشار ریزی به دستم داد

صورتشو چسبوند به موهامو نفس عمیق کشید 

تو گوشم گفت

- در مورد تو ... چرا ... 

تنم مور مور شدو سرمو پائین انداختم 

لبخند دوباره رو لبم بودو گفتم

- منم همینطور 

تو گلو خندیدو گفت

- بله قبلا تاکید کردی ...

با این حرفش یاد بحثمون افتادم 

لبمو گاز گرفتمو لبخندمو خوردم 

ویهان دستمو تو دستش فشرد و گفت

- اونجاست... ورودی چشمه ...

به سمتی که اشاره کرد نگاه کردم دیواری از پیچک های سبز بود و دور تا دورش سنگ های خزه بسته 

سوالی به ویهان نگاه کردم که کنار پیچک ها ایستاد

بین اونا به سختی فضا باز کردو تازه تونستم غار پشت پیچک هارو ببینم

ویهان کنار ایستاد تا من وارد شم و گفت

- فکر کنم خیلی وقته کسی این سمت نیومده 

با تردید وارد شدم 

فضای تاریک رو به رومون باعث شد سر جام خشکم بزنه که ویهان اومد داخل و پیچک هارو رها کرد

حالا تاریکی چند برابر شده رود

ناخداگاه چرخیدم سمت ویهان که دستش دورم قرار گرفتو منو به گرمای آغوشش فشرد و گفت

- بریم جلو تر روشن میشه 

با این حرفش تو همین حال جلو رفتیمو گفتم

- تو بهتر میبینی؟

- نمیدونم

- خب الان چیزی میبینی؟ من که هیچی نمیبینم 

ویهان دستشو رو کمرم آروم حرکت داد

لرز ریزی از این حرکتش به تنم افتادو گفت 

- تو هم مثل من میبینی ال آی ... تو یه گرگینه ای ... چیزی کم‌نداری... باور کن

ناخداگاه تو اون تاریکی سر بلند کردم به سمتش

باور کنم!

سالها امه این حرفو بهم گفتن

همیشه فقط عصبیم میکرد

اما چرا...

چرا وقتی ویهان میگفت ...

همه چی فرق داشت؟

عصبی نمیشدم

فقط امیدوار میشدم 

پلک زدمو حس کردم برق نگاه ویهانو دیدم 

ناخداگاه ایستادم که ویهان هم ایستاد

Report Page