18

18

Hana

با این حرف علامت چشمک برام فرستادو علامت زبون 

دلم باز مواج شدو نوشتم

- باشه هفت میبینمت

همه برنامه ام خراب شده بود 

من فکر میکردم یه شب رمانتیک و آروم منتظرمونه

اونوقت یه کلوپ خفن و شلوغ رو پیتر انتخاب کرده بود

دیگه نفهمیدم چطور مدرسه گذشت

همش استرس داشتم

من امشب قرار بود با دنیای دخترونگیم خداحافظی کنم 

اما واقعا دوست نداشتم کلوپ نیدو جایی باشه که این اتفاق می افته

از اون مهم تر

دوست نداشتم برم جایی که قانونا نمیشه برم 

به خانواده ام دروغ بگم و کار غیر قانونی کنم 

کلافه شده بودم

بلاخره تصمیم رو گرفتم

میرم اونجا اما به پیتر میگم اگه منو میخواد بهتره نریم داخل و به جاش بریم قدم بزنیم و صحبت کنیم 

با این افکار لباس پوشیدم

جای یه لباس سکسی یه پیراهن کوکتل پارتی سبک پوشیدم 

دامن کوتاهی داشت اما دخترونه و عروسکی بود

رنگش با رنگ چشم هام همخونی داشت

ژاکت کرممو روی پیراهن پوشیدم تا شونه های لختمو بپوشونه و سرمای هوا رو هم کمی برام کم کنه 

موهامو بالا بستمو فرق کج جلو موهامو تو صورتم ریختم

آرایش ملایمی کردم

خودم راضی بودم و میدونستم خوشگل شدم

حتی تا حدودی سکسی 

به مامان اینا گفتم با بچه ها میریم دور بزنیم و تا قبل 12 برمیگردم

چون برنامه ام همین بود 

با این افکار از خونه زدم بیرون و به سمت ایستگاه اتوبوس رفتم 

گوشیمو چک کردم

پیتر پیام نداده بود

بهش مسیج دادم

- من دارم میام اما یه برنامه دیگه تو فکرمه برا امشب 

جواب نداد

منتظر موندم

اما تا وقتی اتوبوس رسید به مقصد همچنان جواب نداده بود

زنگ زدم به پیتر

هوا دیگه تاریک شده بود 

بازم جواب نداد

مسیر باقی مونده ر پیاده رفتم 

اضطرابم بیشتر شده بود

نکنه پیتر یادش رفته باشه ...

از دور کلوپ رو دیدم 

چراغ هاش روشن بودو مردم زیادی تو صف بودن تا وارد شن

نمیدونستم تو صف وایسم یا جای دیگه

عملا من اگه میخواستم غیر قانونی وارد شم تو صف نباید وایمیستادم

پس کنار کوچه منتهی به در پشتی کلوپ ایستادمو زنگ زدم به پیتر 

منتظر بودمو گوشی کنار گوشم بود که صدای آماندا منو از جا پروند 

- اوه ... هانا... جدا اومدی ؟

۱۸

Report Page