18

18

𝖳𝖸

خب.. بالاخره رسیدیم بهش

دلیل اینکه ساعتای پیما رو روی ساعتایی گذاشتم که واسم ساختیشون، همین ساعت ۱۸ بود.

همه اونارو گذاشتم تا به همین برسم

من هیچوقت راجع به این ساعت و روزش باهات صحبت نکردم، درسته؟

اما توی اون روز که اگر بخوام دقیق بهت بگم، ۱۳ نوامبر بود؛ تو یه خاطره طلایی برای من ساختی!

اون روز نشستیم دوتایی آهنگ گوش دادیم

عرفان کالبد، سوگند و...

و بعدش جفتمون بغض کرده بودیم

و آخرش من بغضم شکست

این حرفا، حرفایی بود که به نازنینِ ترسیده‌ی داستان زده بودی

میدونی.. زیادی واسم قشنگه این(;

از همین تریبون ازت تشکر میکنم برای ساختنِ خاطره ساعت ۱۸

Report Page