18
سلام دوستان. لکس پارت های کوازار ثابت نیست. قبلا توضیح دادم چرا الان دوباره میکم. چون ارسال عکس تکراری طبق الگوریتم حدید تلگرام منجر به حذف اون پست میشه . پس عکس پارت ثابت نیست! اما هشتک پارت ثابته! پس لطفا لطفا خواهشا فقط به هشتک #کوازار توجه کنید و دنبال عکس ثابت نباشید . مرسی از همراهی و محبتتون 💕😘
#کوازار
#۱۸
درسته گاهی پیش میومد کسی معنی اسممو بپرسه! اما هیچوقت کسی اینجوری با معنی اسمم برخورد نکرده بود
ابروهتم بالا پریدو گفتم
- چیزی شده؟
هر سه به خودشون اومدن و آتدین اول از همه گفت
- چه اسم با معنی قشنگی .
اون دوتا هم سر تکون دادن
تشکر کردم.هرچند همه چی زیادی مشکوک بود.
اما چیزی دیگه به زبون نیاوردم
قرار دادو تکون دادمو گفتم
- این دقیقا چیه؟ قرار داد که نیست مسلما!
آترین برگه رو از من گرفتو گفت
- چرا دقیقا هست . طبق این برگه تو متعهد میشی رازدار باشی! اسرار کار مارو به کسی نگی ! تا انتهای کار همراهمون باشی و ما هم متعهد میشیم بهت کل مبلغ قرار دادو یکجا بدیم .
دقیق به صورتش نگاه میکردم.
عقلشو از دست داده بود یا واقعا چنین قرار دادی میخواستن ببندن!
درسته من خیلی سابقه کار ندارم اما دیگه از یه قرار داد معمولی قانون کار خبر دارم.
با تردید گفتم
- اونوقت مبلغ قرار داد من چقدره؟
آترین بی خیال شونه ای تکون دادو گفت
- تو انجام بده. هر چقدر که بخوای
ابروهام دیگه بالا تر نمیرفت
آروم گفتم
- هر چقدر؟
بازم سرتکون داد
زیر لب گفتم
- مگه میشه اینجوری. من ممکنه بگم صد هزار دلار !
بنیامین که هنوز ایستاده بود گفت
- اگه بتونی انجامش بری مام بهت میدیم
هنگ دهنم باز موند.این پولو الکی گفته بودم
حتی نمیدونستم به تومن چقدر میشه .
آترین اینبار دقیق تر نگاهم کردو گفت
- اما اگه نتونی ساتی ... طبق این قرار داد هیچی بهت تعلق نمیگیره!
بازم فقط سر تکون دادم
صد هزار دلار میگن باشه!
اینا جه پولدار های بی مخی بودن
سریع گفتم
- میتونم.
باید دیوونه باشم که این کارو رد کنم
شایو تو کل عنر کاریم نتونم چنین پولی در بیارم . چرا رد کنم !
آترین برگه رو گذاشت رو میز
شروع کرد به نوشتن و گفت
- بیا امضا کن .
به برگه نگاه کردم
فقط اسم خودش و من رو اضافه کرده بود و مبلغ .
حتی کد ملی من یا شماره کارتم یا آدرسمون هم جایی نداشت.
با تردید گفتم
- همین! امضا کنم؟ نام خانوادگی! کد ملی ! آدرس ! اومدیمو شما به من پولمو ندادین چطور ازتون شکایت کنم
اینبار آترین به وضوح کلافه بود
آهی کشیدو گفت
- رابین... پول
رابین برگشت سمت دیگه میز
یه پاکت بزرگ بیرون آورد و گفت
- چقدر؟
-بیست و پنج تا...
به من نگاه کردو گفت
- بیست و پنج تا الان. پنجاه تا وسط کار . بیست و پنج تا هم بعد تحویل . خوبه؟
دهنم باز و بسته شد
رابین با یه پاکت اومد سمت من و گفت
- بفرما... بیست و پنج هزار دلار
هنگ به رابین و پاکت نگاه کردیم.
آترین به برگه اشاره کردو گفت
- امضا قرار داد یادت نره.
سریع قراردادو امضا کردم و پاکتو گرفتم .
آترین نفس راحتی کشیدو گفت
- خوبه... بریم دستگاه های طبقه بالا رو ببینی
خودشچرهید و رفت
من موندمو پاکت تو دستم و قرار داد رو میز .
بنیامین کنار ایستاد تا آترین بره بالا
رابین با ته خنده ای تو صداش گفت
- ساتی... زنده ای؟
نگاهش کردم
خندیدو گفت
- علائم حیاتیت چرا رفت
اخم مصنوعی تحویلش دادم و چشم چرخوندم بهش .
هرچند حق با اون بود اما اون ته خنده تو صداش حرصمو در آورده بود.
بسته رو سریع گذاشتم تو کیفم و پشت سر آترین رفتم
آترین گفت
- تا کارت تموم شه میتونی به اینجا رفت و آمد کنی؟
اینجا ته شهر بود و از ما خیلی دور بود.
اما به اون بیست و پنج هزار دلار تو پاکت که فکر میکردم میدیدم دوری مسافت هیچ اثری رو ذوق من نداره.
کی فکرشو میکرد
هم این معما رو حل کنم.
هم به اندازه کل ارزش شرکتی که کار میکردم حقوق بگیرم
آترین گفت
- میتونی؟
- آره مشکلی نیست
اینبار سریع جواب دادمو به بالا پله ها رسیدیم
یه راهرو نشیمن مانند بود با کاناپه و وسایل استراحت
چهار تا در دورش بود.
آترین وارد اتاق اول شدو گفت
- ببین اینجا سیستم های ردیاب انرژی گذاشتیم
پشت سرش رفتم.
آترین تو قاب در ایستاد
اما من رفتم داخل و دور دستگاه ها چرخی زدم.
واقعا باید مولتی میلیاردر باسن با این دستگاه ها
زیر لب گفتم
- شما از سرکت ما هم مجهز ترین ...
هنوز حرفم تموم نشده بود که دوباره همون صدای خورد شدن اومد
به پائین پام نگاه کردم
یه پر بزرگ سفید دیگه زیر پام بود
خم شدم و برش داشتم
سفید ، بزرگ و سنگین!
با تعجب رو به آترین گفتم
- این...این پر چه پرنده ایه؟
دوستان.
نسخه چاپی کتاب #توکا_پرنده_کوچک رو با امضای من از اینجا تهیه کنید😘❤️😍👇
https://www.motekhassesan.com/shop/
آدرس کامل و کد پستی یادتون نره. اگه سایت تو گوشیتون خوب بالا نمیاد با لپ تاپ چک کنین یا از گزینه دسکتام وئو مرورگرتون استفاده کنین. 💕😘