18

18


🥀تاج‌زاده خطاب به نویسندگان نامه هواداران احمدی‌نژاد به رهبری:


حصر و ممنوع التصویری و بازداشت‌های گسترده و وضعیت نابسامان زندانیان سیاسی را از قلم انداخته‌اید

روز گذشته نامه‌ای از سوی تعدادی از اساتید دانشگاه و فعالان حوزوی نزدیک به محمود احمدی نژاد خطاب به رهبری منتشر شد. در این نامه که با امضای ۳۰۰ نفر از مسئولین و فعالین تشکلات دانشجویی و حوزوی در تاریخ ۱۴ فروردین ماه به دفتر رهبری ارسال گردیده است، نگرانی‌های موجود در چهلمین سال پیروزی انقلاب بیان گردیده و ضمن تأکید بر ضرورت تقویت حقیقیِ امید اجتماعی، گفتمان رسمی کشور در حوزه‌ی امیدآفرینی مورد انتقاد واقع شده است.

نویسندگان این نامه خواهان اصلاح اساسی در کشور شده و در ادامه نسبت به برخوردهای صورت گرفته با احمدی نژاد و همراهانش اعتراض کرده و احمدی نژاد را “آخرین روزنه‌های امید برای اتخاذ راه اصلاحات اساسی و برگرداندن حکومت به مردم” دانسته‌اند.

سیدمصطفی تاج‌زاده فعال سیاسی اصلاح طلب و زندانی سیاسی سابق که در دولت احمدی نژاد راهی زندان شد، در یادداشتی انتقاداتی را متوجه این نامه کرده و در شش بند توضیح داده که این جریان با نگاشتن این نامه بازهم خیال نجات ایران و خروج از بن بست‌های پیش رو را ندارد و بلکه تنها دغدغه‌‌اش حضور احمدی نژاد و همراهانش در قدرت است.

▫️متن این یادداشت به شرح زیر است:

نامه انتقادی ۳۰۰ نفر از حامیان آقای احمدی‌نژاد به رهبر گامی مثبت در جهت شفاف‌شدن صحنه سیاسی و تقدس‌زدایی از قدرت بشمار می‌رود. هرچند روح و لحن نامه بیانگر ناامیدی تهیه‌کنندگان آن است، باوجود این باید از نامه استقبال کرد و به مباحث آن دامن زد تا کم کم درباره راه‌های برون رفت از مشکلات به اجماع برسیم.

انتقادهای نویسندگان نامه به نهادهای انتصابی، منهای مواردی که به نظر می‌رسد عمدا از قلم انداخته‌اند، همان انتقادهای همیشگی اصلاح‌طلبان است. با کمال تاسف قوه قضاییه، شورای نگهبان، صدا و سیما، سپاه و بسیج و دیگر نهادهای منصوب رهبر در طول سه دهه گذشته نقش ملی و بیطرفانه خود را رها کرده و مدافع و گاه حتی سخنگوی جناح اصولگرا شده‌اند و در هر دو زمینه ایجابی و سلبی کارکرد نادرستی داشته‌اند؛ هم در دادن امتیازات ویژه به اصولگراها و مصونیت بخشیدن به آنها و هم در محروم‌کردن منتقدان اعم از نیروهای اصلاح‌طلب یا مستقل از حقوق مسلم خود. نظارت استصوابی نیز نهادهای انتخابی را ناکارآمد کرد.

نویسندگان از بسیاری از اقدامات فاجعه‌بار مسبب بحران‌های کنونی نام نمی‌برند. برای مثال از توقیف فله‌ای مطبوعات (از عوامل مهم ناکارآمدی نظام و سیستماتیک شدن فساد، و حذف شایستگان و بسته‌شدن حلقه مدیریت کشور) اسم نمی‌برند زیرا پای قاضی مرتضوی یار غار احمدی‌نژاد به میان می‌آید. نام نظارت استصوابی را نمی‌برند و به انحلال ان جی او ها و احزاب توسط وزیر کشور سپاهی احمدی‌نژاد نمی‌پردازند و هیچ اشاره‌ای به حصر و ممنوع التصویری غیرقانونی رهبران اصلاحات نمی‌کنند. کلمه‌ای نیز درمورد بازداشت‌های گسترده فعالان مدنی و وضعیت نابسامان زندانیان سیاسی که بعضا در اعتصاب غذا به‌سر می‌برند، نمی‌گویند. مشکل ایران از دید آنان بازداشت چند احمدی‌نژادی است و ردصلاحیت خود او در انتخابات. به‌همین دلیل کمترین اشاره‌ای به ردصلاحیت رفسنجانی و حسن خمینی و … نیز نمی‌کنند.

نویسندگان برای مظلوم‌نمایی و اثبات اینکه دست اصلاح‌طلبان در درست اقتدارگراهاست، از اصطلاح “هیات حاکمه” استفاده و بر توافق دو جناح ثروت و قدرت تاکید می‌کنند، بدون آنکه بروی خود بیاورند سالها حبس و حصر و ممنوع التصویری، آیا برای اتهام سازشکاری رهبران سبز جا باقی می‌گذارد؛ آنهم درحالی که خود احمدی‌نژاد هم اکنون از رهبر حکم دارد و در کنار کسانی در جلسات مجمع تشخیص می‌نشیند که در سخنرانی‌های خود دزد یا حامی دزد می‌خواندشان؟ آنها درحالی ما را همدست با انسدادگراها معرفی می‌کنند که خود در همین نامه اذعان دارند که شورای نگهبان در انتخابات مجلس «بسیاری از شخصیت های دغدغه‌مند و دلسو ز و کاردان و مردمی» را ردصلاحیت می‌کند که بخش اعظم آنان اصلاح‌طلبان پاکدست و صریح‌اللهجه اند.

Report Page