179

179


امیر دست سامو پس زدو گفت

- دست به ترنم نمیزنی ...

- نترس قبلا دستامو زدم

با این جواب سام تنم یخ شد و دلم پیچید


اما همین برای روشن کردن آتیش امیر کافی بود .

اینبار امیر بود که به سام حمله کردو الناز بود که جیغ میزد

منم شوکه فقط ایستاده بودم و دعوا این دو نفرو نگاه میکردم .

همه سعی میکردن سام و امیر رو از هم جدا کنن.

اما اونا ول کن نبودن

یهو الناز بازومو گرفتو منو تکون داد و جیغ زد

- همش تقصیر توئه ... دختره خراب ...

شوکه نگاهش کردم که هولم داد رو زمین

اینبار کسی نبود منو بگیره و پرت شدم رو زمین

بهار و سپیده سریع اومدن کمکم

شوکه بودم که الناز با گریه و جیغ اومد سمت من

یه سری اومدن و النازو گرفتن

اونم مدام جیغ و گریه میکردو به من فحش میداد

سرم داشت گیج میرفت

نمیفهمیدم چه خبر شده . واقعیته یا خوابه . چی شده واقعا .

صدا ها کم کم قطع شدو مثل تصویر آهسته شد همه چی .

نگاهی به امیر انداختم که گوشه لبش خونی بود

برای یه لحظه نگاه اونم افتاد رو من و دیگه چیزی ندیدم .

همه جا سیاه شد ...

امیر :::::::::

افتاده بودم تو تله سام .

بین همه بچه ها منو انداخته بود تو تله و من بدجور فرورفته بودم

النازم برای همکاری آورده بود ...

همون لحظه با هم اومدن تو باید حدس میزدم

باید حدس میزدمو با ترنم مهمونیو ترک میکردیم

اشتباه کردم همون چند دقیقه رو موندم .

صدای جیغ جیغ های الناز برام قابل باور نبود.

الناز همیشه منطقی و خوب رفتار میکرد. چطور سام تونسته بود اونو بخره ؟

برگشتم سمتشون که جلو چشمم ترنم از حال رفت

دست سام که به سمت صورتم می اومدو پس زدمو دوئیدم سمت ترنم



ادامه دارد ....

✨✨✨✨✨✨


خرید فایل کامل 👇

https://telegram.me/mynovelsell

Report Page