179

179


فکر کردم درست نشنیدم 

چند لحظه به سیاوش نگاه کردم که یهو فهمیدم منظورش چیه

تنم داغ داغ شده بود در حالی که دستام یخ کرده بود 

آب دهن خشکمو پائین فرستادمو خواستم از بغل سیاوش جدا شم که منو محکم نگه داشتو گفت 

- آرام؟

کلافه گفتم

- حس خوبی ندارم سیاوش

واقعا حس خوبی نداشتم

انگار حس و حالم پریده بود 

اما سیاوش نذاشت تکون بخورمو گفت

- چرا؟ تو که نمیخوای بگی تا حالا این کارو نکردی آرام ؟

میدونستم بگم نکردم خیلی مسخره است. 

نمیدونم همه دخترا تجربه اش کردن یا نه 

یا حتی میکنن یا نه

یا حتی چه نظری راجبش دارن

اما من یواشکی این کارو زیاد کرده بودم اما دوست نداشتم راجبش با کسی حرف بزنم برای همین گفتم

- بسه سیاوش نمیخوام راجبش صحبت کنم .

نذاشت تکون بخورم اما گفت

- باشه عزیزم... هر وقت خواستی صحبت میکنیم ... فقط میخوام دیگه این کارو نکنی و هر وقت نیاز داشتی به من بگی !

واقعا دوست داشتم از سیاوش جدا شم و با فاصله بشینم

یا اصلا برمو چند دقیقه نبینمش 

اما دستاش بهم این اجازه رو نمیداد

برای همین سرمو تو گودی گردنش فرو کردم حداقل دیگه صورتشو نبینم و چشم تو چشم نشیم که دستش دور بدنم قفل شدو گفت

- قبوله؟

- باشه ...

اینو سریع گفتم تا بحث تموم شه وحس کردم سیاوش لبخند زد 

آروم آروم شروع کرد به تکون کمرشو و تکون من روی خودش

از رو لباس بدن هامون به هم کشیده میشد

اما من همچنان سرم تو گودی گردنش بودو ساکت بودم 

چرا این بحثو باز کرد 

چرا من انقدر ناراحت شدم از این بحث 

دلمو زدم به دریا و گفتم

- چرا اینو پرسیدی؟ 

- چون دوست ندارم تو اینکارو کنی؟

جا خوردم اما سرمو عقب نبردم که نگاهش کنم 

سیاوش باسنمو دست کشیدو گفت

- میدونم یه حرکت شخصیه و عملا به من ربطی نداره... اما حس خوبی ندارم به اینکه خودت به خودت لذت بدی وقتی من هستم ... میفهمی چی میگم؟ 

- نه ...

واقعا نمیفهمیدم

کلا تو این حال مغزم جواب نمیداد

سیاوش گفت 

- من ازت میخوام نیاز های منو جواب بدی ... این قضیه دو طرفه است... منم باید جوابگو نیازت باشم. اینکه تو نیاز به خود ارضایی پیدا کنی نشونه کم بودن منه 

- ممکنه من یه وقت دلم بخواد که تو نباشی 

تا گفتم پشیمون شدم 

همین یه جمله نشون میداد این کارو کردم و داد میزد کی این کارو کردم .

سیاوش آروم منو از خودش جدا کرد تا به صورتم نگاه کنه و گفت 

- آخرین بار کی بود آرام؟

Report Page