177

177


نگرانی تو صورت الناز بیشتر شد که سام جواب داد


- نامزد منو تهدید نکن !

اینو انقدر بلند گفت که همه برگشتن سمت ما .


تو سالن فقط صدای آهنگ می اومد و همه ساکت بودن

امیر تکیه داد به صندلیش وگفت

- خوبی سام ؟

سام که انگار منتظر بود یقه امیر رو گرفتو داد زد

- تو بهتری ...

امیر دست سامو پس زد و بلند شد . عصبانی گفت

- مهمونی بچه هارو خراب نکن ...

اما سام مثل دیوونه ها به امیر حمله کردو اونو انداخت رو زمین

الناز جیغ کشیدو بازو سامو گرفت

- ولش کن سام ... برا من مهم نیست

ابروهام پرید بالا ! چی براش مهم نیست ؟

امیر که حرفی نزده بود !

سام هم داد زد

- تو برات مهم نباشه برا من مهمه .

امیر از رو زمین بلند شدو لباسشو مرتب کرد

خیره به سام نگاه کردو گفت

- عواقب داره این رفتارت سام ... عواقب بدی داره ...

سریع همه جمع شدنو سام و امیر رو گرفتن

یکی میگفت بیخیال . یکی میگفت بسه ... یکی میگفت همو ببوسین ...

یکی هم کنار گوش من پرسید

- چی شده ؟

برگشتم سمت صدا بهار و با بوهت گفتم

- نمیدونم . یهو سام بلند داد زد افتاد رو امیر ...

دخترا به هم نگاه کردن که یهو یکی از بین جمعیت بازو منو گرفتو کشید

انقدر بد منو کشید که داشتم می افتادم رو زمین

فکر کردم امیره که عصبانی شده و میخواد بریم اما وقتی امیر منو گرفتو نذاشت بیفتم رو زمین تازه متوجه شدم اون نفر سام بود

امیر دست سامو پس زدو گفت

- دست به ترنم نمیزنی ...

- نترس قبلا دستامو زدم

با این جواب سام تنم یخ شد و دلم پیچید



ادامه دارد ....

✨✨✨✨✨✨


خرید فایل کامل 👇

https://telegram.me/mynovelsell

Report Page