177

177


دختر امروزی

به قلم نارسیس

پارت177

آدرس پیج اینستاگرام:

 narsis.romance  


سمتم اومد

-الهه؟

ناخواسته اشکم بی صدا ریخت

اخماش تو هم شد:

-چیزی شده؟

نتونستم خوددار باشم

برای اینکه از زیر فشار جواب دادن بهش شونه خالی کنم در و باز کردم و رو صندلی جلو نشستم

میلاد هم پشت فرمون نشست و با صدای نسبتا کلافه و عصبی گفت:

-می شه بدونم چی شده؟

کف دستام و رو صورتم گذاشتم و های های اشک ریختم!

-د لعنتی با تو ام! 

-بهم گفت برم! چرا؟ چرا هیچ کس من و نمی خواد! چرا هر کس وارد زندگیم می شه ترکم می کنه؟

-ننه اینارو بهت گفت؟

بدون نگاه کردن بهش سر تکون دادم

حرصی نفسش و بیرون داد و قبل از اینکه بتونم اعتراضی کنم از ماشین بیرون رفت

زنگ در و فشرد و من شوکه موندم

باید جلوش و می گرفتم؟

آه کشیدم

نمی دونستم ماجرا چیه 

گذاشتم خودشون حلش کنن

همونجور تو ماشین نشستم و دیدم که در باز شد

میلاد وارد شد و دیگه هیچی معلوم نبود

اشکام بی صدا می ریخت و صورتم و تر کرده بود

چند دقیقه بعد برگشت

بی هیچ حرفی ماشین و استارت زد و کل مسیر تو سکوت گذشت

ماشین و که نگه داشت دم محضر خونه بودیم!

با چشمای گرد و سوالی چرخیدم سمتش که ترمز دستی و بالا کشید و رو به من گفت:

-تنها راهش همینه! می گی هر کی وارد زندگیت می شه ترکت می کنه می خوام ثابت کنم اشتباه می کنی چون تو خودت هم بخوای من از زندگیت بیرون برو نیستم...!

میون بغض و اشک لبخند زدم

اون روز نمی دونستم این جمله چه معناها که می تونست داشته باشه!

اون لحظه از رو ناراحتی و عصبانیت یه تصمیم هول و عجولانه گرفتم

تصمیمی که ورق زندگیم و به کل عوض کرد

اون لحظه به این فکر نکردم چطور می شه بدون شناخت از همسر آیندت به عقدش دربیای!

با میلاد وارد شدیم

نه آزمایش دادیم نه شاهد آوردیم

راسته که می گن پول که باشه دنیا رو هم می تونی بخری چه برسه به آدماش!

اون لحظه باید می ترسیدم

باید از آدمی که این همه نفوذ داره دوری می کردم

ولی کی تصمیم درستی گرفتم که این بار می گرفتم؟

وقتی به خودم اومدم که مشغول امضا کردن پای دفتر بزرگ و رسمی عقد بودیم...!

 


برای خوندن قسمت اول رمان

#1 رو جستجو کنید.

این رمان زیبا را هر روز در کانال دختر امروزی بخوانید👇

@dokhtare_emruzzi

Report Page