177

177


177

اوه... به کل کیتو فراموش کرده بودم 

اما ما دیگه ربطی بهم نداشتیم

هرچند چشم هاش هنوز برام جذاب بود 

اما اون حس قدیمی دیگه اثری ازش نمونده بود

دستمو به سینه زدمو گفتم

- سلام کیت... برگشتی خونه ؟

کیت کنار ایستاد تا اون دختر رد شه و گفت

- اینجا هیچوقت خونه من نبود .

- اما از اونجائی که من تبدیلت کردم حالا دیگه خونه ات اینجاست .

کیت به قاب در تکیه داد

رفتارش بیش از حد آروم بود برای یه خوناشام تازه تبدیل شده

احتمالا اثر خون رین بود 

نگاه کیت رو دخترا چرخیدو گفت

- چقدر طلسم داشت بهت فشار میاورد 

سوالی نگاهش کردم که ادامه داد

- تا طلسم شکست برگشتی حرمسرات

خندیدمو گفتم 

- تو که دیگه منو خوب شناختی کیت... من دیر سیر میشم

قیافه اش یه لحظه تو هم رفت

اما زود دوباره بی تفاوت شد 

با پوزخند گفتم

- البته تو هم هر وقت دلت بخواد میتونی بیای تو صف 

با این حرف چشمکی بهش زدم که با تاسف سری برام تکون دادو گفت 

- تو یه مغرور پر رو عوضی هستی

بلند خندیدمو گفتم 

- مشکلی با این صفاتم ندارم

از در فاصله گرفتو گفت 

- بیا ... کارت داریم 

خواستم بگم کی و کجا که کیت غیب شد

پشت سرش اومدم بیرون پایگاه

آنی و رین ایستاده بودن 

نمیدونستم چی میخوان بگن. 

فقط میخواستم زودتر برگردم رو تخت و اون دخترو امتحان کنم 

هرچند با دیدن هانی باز اون هوس عجیب افتاد تو دلم 

اما وقتی اینهمه دختر آماده به خدمت دورتن که نمیای سراغ یه گربه وحشی چموش ...

رو به رین گفتم 

- کارتونو بگین عجله دارم

کیت با تمسخر گفت 

- آره یه نفر رو تخت منتظرشه


اگر برای خوندن ادامه رمان #تبدیل_شده عجله دارین یا دوست دارین فایل کاملشو داشته باشین خیلی رحت میتونین فایل کامل رمانو با تخفیف عضویت در کانال جفت هفت به مبلغ 10 هزار تومن از اینجا خریداری کنید 👇

https://t.me/joinchat/AAAAAFijMDIZLKFrzy1MUQ

Report Page