176

176

#تجربه آرام

با تردید رفتم رو مبل نشستم

سیاوش هم اومد. میزو هل داد کنارو جعبه رو گذاشت جلوم

با کلیدش چسب روی جعبه رو باز کردو درشو باز کرد

منتظر و ساکت نگاهش کردم که یه جعبه دیگه بیرون آورد

گذاشت رو میزو تازه تونستم بخونم چیه

سشوار بود

جعبه بعدی بیرون آوردو گذاشت

بابلیس... جعبه بعدی... ویو ... بعدی  لیزر بدن ... پشت سر عمه جعبه های کوچیک و بزرگ بیرون می اومد. پک لاوزم آرایش. پک مانیکور و پدیکور. پک لباس خواب و لیاس زیر و چیز هائی که حتی نمیدونستم چیه

سیاوش پاکت آخرو بیرون آرودو رو به رو من نشست

تمام مدت هر دو ساکت بودیم

بلاخره زبونم باز شدو گفتم

- اینهمه چیز برای من خریدی؟

سری تکون دادو در حالی که بسته سفید تو دستشو باز میکرد گفت

- خرید عقده دیگه ...

نگاهم رو میز چرخیدو گفتم

- اینهمه آخه

- هنوز تموم نشده. لباس هارو دیگه بایدب ه سلیقه خودت بگیریم

باید عصبانی میشدم که چرا اینارو بدون سلیقه من خریدی

شاید من ویو نمیخواستم یا این مارک دوست نداشتم

اما واقعا ازش ممنون بودم کارمو کم کرده بود

چون احتمالا فقط اینا باید خریداری میشد من که اهل استفاده نبودم از اینا

آروم گفتم

- کاش خرید خودتم اینجوری انجام میدادی...

سیاوش سریع گفت

- من چیزی لازم ندارم

نگاهش کردم که پارچه حریری رو از داخل اون پاکت بیرون اوردو با رضایت نگاهش کرد

با همون لبخند رضایت رو به من گفت

- برو اینو بپوش

به لباسی که به سمتم گرفته بود نگاه کردم

یه لباس خواب بود و آروم گرفتمش که سیاوش گفت

- بپوش و بیا ...

از جام بلند شدمو بدون حرفی رفتم اتاق خواب سیاوش

لباس هامو بیرون اوردم

فقط با لباس زیر بودم

موهای تنمو جدید نزده بودمو کمی تنم زبر شده بود سیاوش بهم گفته بود رو موهای بدن حساسه برای همین حس بدی داشتم هرچند در حد یک میلیمتر شاید بیرون اومده بودن

سیاوش از تو پذیرایی گفت

- پوشیدی؟

ناخداگاه بدون فکر گفتم

- میشه برم دوش بگیرم ؟

منتظر جوابش بودم که خودش تو قاب در پیدا ش شد

نگران نگاهم کردو گفت

- چیزی شده ؟

با اینکه سیاوش قبلا منو دیده بود اما از این حضور یهوئیش بازم خجالت کشیدمو داغ شدم که  اومد سمتم

سریع جواب دادم

- نه چیزی نشده فقط میخوام ...

یه قدمی من رسیدو گفت


Report Page