176

176

Behaaffarin

شلوارک رو بهم داد و رفتم سمت تا اتاقش تا لباسم رو عوض کنم

خواستم در رو ببندم که گفت:

-      جدا؟ ما قراره ازدواج کنیم و تو اینکارارو میکنی؟

اومد سمتم و جلوم وایساد

زل زده بود توی چشام

بی حرکت ایستاده بودم که گفت:

-      نمیخوای لباستو عوض کنی؟

هیچی نگفتم

باز گفت:

-      تو جدی هستی؟ واقعا انقد از من دوری؟

-      من با لباس عوض کردن جلوی مامانمم مشکل دارم، چه برسه تو

پوفی کشید و از اتاق رفت بیرون و در رو به هم کوبید

لباس که عوض کردم و اومدم بیرون چراغا خاموش بودن

فقط یه آباژور روشن بود

برای خوابیدن زود بود هنوز

دیدم سر آرش توی لپ تاپشه

گفتم:

-      میخوای بخوابی؟ خسته ای؟

-      نه دارم فیلم انتخاب میکنم باهم ببینیم

آهانی گفتم و نشستم روی مبل

گفت:

-      جلوی تلویزیون تشک انداختم. اونج بشین تا منم اینو وصل کنم به تی وی و بیام

باشه ای گفتم و تکیه دادم به بالش

فیلم رو اماده کرد و رفت از توی اشپرخونه آبجو و پفک آورد

پرسید:

-      میخوای بخوری؟

-      نه میترسم حالم بد شه

اصرارم نکرد

انگار خودشم بعد از اتفاقای امروز میترسید

ترجیح میدادم خودشم نخوره

اما قوطی رو باز کرد و سر کشید

نشست کنارم و منو کشید توی بغلش و زد روی پخش فیلم

یه فیلم عاشقانه بود

به اسم notebook

آرش طرفدار فیلمای عاشقانه نبود

کلا سلیقه فیلمی ما زیاد به هم شبیه نبود

ولی ازش ممنون بودم که چیزی انتخاب کرده بود که من خوشم بیاد

جذب فیلم شده بودم اما به شدت خوابمم میومد

آرش دومین بطری رو هم خورده بود

 کم کم چشام گرم شد و خوابم برد

عادتم بود

معمولا وسط فیلما خوابم میبرد همیشه

توی خواب و بیداری بودم که حس کردم کسی داره نوازشم میکنه


Report Page