175
#رئیس_پردردسر
#۱۷۵
مادرشبه من نگاه کرد و گفت
- ببین مارگارت ... پسرم همینه ، یک دنده و لجباز .اما همه رو لحباز خطاب میکنه !
به متئو نگاه کرد و گفت
- من رسومات برام مهمه ! اگر من برات مهمم اونارو رعایت کن. اگر نه همین الان برو
با این حرف چرخید و رفت
متئو جند لحظه ایستاد
تو سرم آشوب بود
کلی فکر و خیال میچرخید
نمیدونستم به چی فکر کنم و چی درسته
ما ازدواجمون واقعی نبود
اما باز هم حرف مادرش ناراحتم میکرد
بلاخره متئو نفسشو با حرص بیرون داد و گفت
- بریم مارگارت ... از اول هم نباید می اومدم
دستمو گرفتو کشید
اما من تکون نخوردم
سوالی برگشت سمتم
شوکه گفتم
- بریم ؟
سر تکون داد
شاکی گفتم
- واقعا میخوای بری ؟
مئو گفت
- پس چی ؟ بمونم و ثابت کنم حرفش درسته ؟
سر تکون دادم و گفتم
- اتفاقا اگر بری ثابت کردی لجباز و یک دنده ای ! حرف مادرتو ثابت کردی
متئو عصبانی دستشو به سینه زد و گفت
- سعی نکن منو تحریک کنی مارگارت ...این جا خونه منه . این زن مادر منه. منم صلاح میدونم برم
نفس خسته کشیدم
سر تکون دادم و گفتم
- باشه ... باشه... هر کار دوست داری کن. تو رئیسی . کسی حق نداره ایرادتو بگه ! حتی مادرت که تو از وجودش به وجود اومدی .
با این حرف راه افتادم از کنار متئو رد شدم
رفتم سمت خونه
چند قدم بیشتر نمونده بود که به در برسم که متئو بلاخره صدام کرد
برنگشتم سمتش
بازومو گرفت و گفت
- میمونم اما به یه شرط
سلام دوستان
من تو کانال حق عضویتی رمان رئیس پر دردسر ۶۰ پارت جلو ترم
به اعضای اون کانال فایل کامل بعد اتمام رمان هم داده میشه
هزینه عضویتش ۱۸ تومنه فقط
👇👇👇👇
روزی دو پارت. بدون هیچ پست اضافه ای