173

173


#عشق_سخت

#۱۷۳

بهرام سریع گفت

- ما باید دستمون رو بشوریم.

زن عمو ابروهاشو ناباورانه بالا انداخت

اما چیزی نگفتو بهرام کمرمو دست کشبدو راه افتادیم 

چند قدم دور شدیم بهرام گفت

- خیلی تهوع آوره

سری تکون دادم و گفتم

- خیلی ... خیلی...

بهرام گفت 

- الان چطوری؟

- خوبم فقط بو غذا بهم میخوره بهم میریزم

- نمیشه که برنگردیم سر میز 

- نمیدونم ... فکری داری؟ 

بهرام مکثی کرد و گفت

- تقریبا ... نمیدونم جواب میده یا نه ! 

سوالی نگاهش کردم که در سرویس باز کرد

وارد شدیم

داخل دو بخش بانوان و آقایان داشت

خواستم برم بخش خانم ها 

اما بهرام دستمو گرفتو منو کشید سمت آقایون

شوکه نگاهش کردم اما وارد یه کابین شدیم 

در رو بست و گفت 

- فکر کنم یه ارضا خوب بهت کمک کنه بهتر شی 

نگاهش 

لحنش 

و بی پروایی حرف زدنش شورت خیس منو خیس تر کرد 

خم شد 

لبمو بوسیدو بی تحمل کمر شلوارمو باز کرد 

نمیفهمیدم دارم چکار میکنم

تو توالت عمومی هتل 

مثل یه دختر هرزه 

بهرام شلوارمو کشید پائین 

تا بالا زانوم و منو چرخوند 

- خم شو دیبا

صدای باز شدن زیپش اومد

آروم گفتم

- اینجا ؟

کمرمو فشار چارومی دادو گفت

- عجله کن

کمی خم شدمو بهرام خودشو بین پام درست رو واژن خیسم گذاشت 

با ناله گفتم

- بارم کاندوم ...

اما نذاشت حرفم تموم شه و حرکت اولو زد


سلام دوستان. تو کانال حق عضویتی الان ۸۰‌پارت جلو تریم. تازه روز هم ۲ پارت داریم .

در نهایت هم فایل کامل میدیم خدمتتون.

هزینه عضویت تو کانال خصوصی رمان عشق سخت ۲۵ هزار تومن هست

به نگار پیام بدید 😘😘👇👇

https://t.me/ng786f

Report Page