173
لینک قسمت اول برای دوستانی که فایل اول رو پیدا نمیکنن
https://t.me/UltraMind777/26912
کاش همیشه همه چی انقدر راحت و زود حل میشد
چادرو از سرم بیرون کشیدم و رفتم داخل
مشغول جمع و جور کردن ظرفا و جابجایی مبلا شدیم
بابا بزرگ و عمو اروم مشغول صحبت کردن بودن
+....چیزی شده عمو؟
_....نه چیزی نیست
شونه ای بالاانداختم و بقیه ظرفها رو جمع کردم
خسته و کوفته ولو شدم روی مبل ونفسمو بیرون دادم
زنعمو کنارمنشست و گفت
+....هی باخووممیگفتم این پسره چی داره که مهسا بهرام منو بخاطرش رد کرد حالا فهمیدم چی داره
چیزی نگفتم وخودمو با گوشیم سرگرم کردم
+....معلومه بهراممن به چشم نمیاد در برابر ثروت این خانواده
_....من با پولشون نمیخوام ازدواج کنم میخوام با کسی که دوسم داره و بهم احترام میذاره و در کنارش ارامش دارم ازدواج کنم
+....خوبه خوشبخت باشید خداازاین شانسا نصیب همهبکنه
_....الهی امین
+....بابابزرگ بااجازتون مابریم دیگه همه کارا تموم شده
_....بسلامت دختر مواطب خودتون باشید
لباسامونو عوض کردیم و با مینا و مامان سوار ماشین شدیم