172

172


#عشق_سخت 

#۱۷۲

یهو زن عمو با شوک گفت

- واه این چیه! کارگرد خونه ما هم حلقه اش انقدر ساده نیست!

با این حرف باکس رو سمت مامان گرفت

مامان با اخم نگاهم کرد 

حلقه دست به دست پرخید 

بابا هم قیافه اش تو هم رفتو گفت 

- آقا بهرام من که بهتون گفتم از نظر هزینه مشکلی نیست ! هرچی دوست دارید انتخاب کنید 

لب هامو فشردم چیزی نگم 

پدر بهرام حلقه هارو دید و سر تکون داد

مادرش گفت

- مبارکه اتفاقا این مدل تو اروپا رو بورسه! 

بهرام گفت

- منو دیبا اینو دوست داشتم. اسممون رو دادیم داخلش حک کنن

زن عمو با ذوق گفت ؟

- واقعا ؟ بدین بدین ببینم

از مادر بهرام حلقه هدرو گرفتو دقیق بررسی کرد

با تاسف سر تکون دادم

کاش میشد خانواده رو کند انداخت دور 

دانیال گفت 

- حلقه ازدواج اوناست خودشون باید دوست داشته باشن.

احمد رضا تائید کردو گفت

- مبارکه خیلی قشنگه 

حلقه باز پرخید تا به دست بهرام رسید

گذاشت تو جیب کتش و گفت 

- ممنون شام سفارش دادین ؟

بابا گفت برای همه سفارش دادن چون باید برن فرودگاه گفتن دیر نشه

چند دقیقه نگذشته شام رسید 

خوراک جوجه بود برای من

بوی جوجه که خورد بهم دلم پیچید 

انگار میخواستم بالا بیارم 

لب گزیرم

زیر میز دستمو رو پا بهرام کشیدم

نگاهم کرد و خم شد

تو گوشم گفت

- آروم بلند شو بریم سرویس 

سر تکون دادم

بلند شدیم تا دور شیم که زن عمو گفت

- کجا دیبا جان؟

به بهرام نگاه کردو گفت

- خیر انشالله ! با هم ؟ تازه شام رسیده!

سلام دوستان. تو کانال حق عضویتی الان ۸۰‌پارت جلو تریم. تازه روز هم ۲ پارت داریم .

در نهایت هم فایل کامل میدیم خدمتتون.

هزینه عضویت تو کانال خصوصی رمان عشق سخت ۲۵ هزار تومن هست

به نگار پیام بدید 😘😘👇👇

https://t.me/ng786f

Report Page