170

170


دستمو آوردم پشت کمرم قفل لباس زیرمو باز کردم و بیرونش آوردم 

حامد از توآینه بهم نگاه میکرد چشماش خمار شده بود 

پیرهنو برداشتم و پوشیدم تا وسط رونم بود 

دوتا بند ظریف روی بازوم میخورد و یقه خیلی باز وپایینشم چین میخورد 

رنگش قرمز با خال خالی های مشکی بود 

حامد از روی تخت بلند شد پشتم ایستاد

نگاهمون تواینه قفل هم بود 

یقه لباسو پایین فرستادسینهامو آورد بیرون و گفت

-...به خودت نگاه کن 

انگشتشو فرستاد تودهنم حسابی خیسش کردم با دست ازادش بانوک سینهام بازی میکرد

-...کاش میشد هرروز با این ویو توشرکت کار کنم 

 از تواینه بابدن نیمه برهنه و درحال بازی با سینهام خودمو تماشا میکردم و این بیشتر تحریکم میکرد 

لبه تخت نشست منو بین پاش نشوند و گفت

-...شرتتو بیرون بیار

کاریو که گفت انجام دادم 

پیرهنمو بالا فرستاد و بادستاش پاهامو باز کرد

انگشت خیسشو روی واژنم کشیدو گفت

حتی ازاین فاصله هم از تواینه خیسی بین پام مشخص بود 

پاهامو باز تر کردو گفت 

از اتاق رفت بیرون و با یه صندلی برگشت 

صندلیو دقیقا جلوی آینه گذاشت و گفت 

-...بیا بشین روی صندلی پاهاتو کامل باز کن 

روی صندلی نشستم پاهامو کامل باز کردم و سوالی بهش نگاه کردم 

جلوم زانو زد و گفت

-...چشماتو نمیبندی و هرکاری کردم از تواینه به بدنت نگاه میکنی

💙💜💚❤💗💛

تخفیف خرید رمان های صحرا دیدار اول هوس شبانه و عضویت نبض دیوانگی هنوز ادامه داره

https://t.me/SJo_sara

Report Page