♧17♧

♧17♧

♡♡♡


🌈✨پارت 17✨🌈



رفتیم سر میز ناهار،غذا زرشک پلو بود و منم عاشق مرغ بودم.

یه قاشق که خوردم خعلی خوشمزه بود و بعد هم تند تند شروع کردم به خوردن. بینش جریانو به رویا گفتم که میخوایم بریم میتینگ

 اولش نازوگوز کرد و بعدش قرار شد ساعت 6 بریم.

تشکر کردم از زهرا خانم و رفتم تو اتاقم تا لباسامو اماده کنم ماله شب.

یه لباس خعلی خفن ست و لش داشتم که

شلوارم گشاد و پایینش کش داشت و یه زنجیر بلند از بالا تا پایین به صورت کج اویزون بود و یه هودی خعلی لش و گشاد مشکی که هم پشتش هم جلوش عکس جوکر نگین کاری شده بود و یه دستمال سر قرمز طرح دار و یه کلاه مشکی.

چون من بیشتر وقت ها شال سر نمیکنم.

بعد از اماده کردن لباسام رفتم حموم.

موهام تقریبا تا کمرم میرسه و فر خوشگلی داره.

تو حموم یه دو ساعتی بودم.

رفتم تو وان یکم دراز کشیدم و بعد هم شروع کردم به تمیز کردن خودم و شامپو زدن به موهام ...

با خستگی از حموم اومدم بیرون و با همون حوله رو تخت افتادم.

بدنم خشک شد و ساعت هم نزدیکای 6 بود خعلی مرتب لباسامو پوشیدم و شلوارمم طبق معمول تا ساق پام کشیدم بالا.و استینمم تا ساق دستم کشیدم بالا...و موهامو یکم پایینشو ژل مالیدم که فرش قشنگتر وایسه و یکم اسپره قرمز رنگ مو به پایین موهام زدم که یه چیز خوشگلی شد و چتری های جلومم اوردم بیرون و دستمال سرم بستم و کلاهمو برعکس گذاشتم که هم چتریم از جلو بیرون بود و هم فرهای ریز رنگی موهام از عقب.

رفتم جلو اینه و یه رژ صورتی تقریبا پررنگ زدم و یه خط چشم خعلی شیک که خعلی تلاش کردم تا یاد بگیرم.

یه گردنبند بلند که پلاکش جوکر بود و رها پارسال روز تولدم بهم داده ب علاوه 4 تا انگشتر خوشگل و باریک ک ب تازگی مد شده.

دوتاشو تو انگشتای وسط کردم و دوتای دیگه هم تو انگشت شصتم کردم که خعلی به دستای باریکم میومد.

نشستم رو صندلی و لاک قرمز زدم که با دستمال سرم ست بشه.

بعد از تموم شدن کارام بلند شدم و با دیدن ساعت که 6 و نیم شده خیلی تعحب کردم و سریع رفتم سمت اتاق رویا.

اونم تقریبا اماده شده و تیپش شبیه من بود ولی خب شال سرش کرده بود و البته ارایشش بیشتر بودتا منو دید یه سوت بلندی کشیدو گفت:

"اینجوری که تو حاضر شدی باید زودتر برگردیم خونه و یه کارایی من با تو بکنم"

و چشمکی زد و خندید.

منم خندیدم و گفتم:

"به روی چشم .زود برگردیم خونه خعلی هم خوب"

و چشمکی زدم.

بعد از عطر زدن، رفتیم پایین و زهرا گفت: 

"کجا میرید؟"

گفتم:

"زهرا خانم میریم تولد دوستم زود میایم"

و سریع دست رویارو کشیدم و ب سمت در رفتیم.


Report Page