17

17

رمان آموروفیلیا به قلم ساحل

در اتاقو باز کردمو با دین صحنه جلو روم مکث کردم 

پس برایان هم این صحنه رو دیده بود 

امیلی خم شده بودو گچ بری های پائینو تمیز میکرد

دامن کوتاش به زحمت تا زیر باسنش میرسیدو رون سفید و لختش خاطره اون روز رو برام زنده میکرد

سنگینی نگاهمو حس کردو تو اون حالت برگشت سمتم

سریع صاف ایستاد که سرش داد زدم

- این چه طرز خم شدنه امیلی ؟ نکنه تنت میخواره ؟

دوباره با لکنت گفت 

- من... ام... نه... خیلی پائین... خواستم 

عصبانی باز داد زدم

- نمیخواد حرف بزنی وقتی نمیتونی حرف بزنی !

چشم های شوکه اش رنگ غم گرفت که عصبانی ترم کرد

قبل اینکه جواب بده برگشتم تو اتاقو درو کوبیدم

اما نه تنها خونمو به جوش آورده بود که تحریکمم کرده بود 

برگشتم پشت میز کارم 

تمام تلاشم برای سر گر کردن خودم بی نتیجه بود

ساعت هنوز چهار بود

باید هرجور شده تا پنج و رفتن امیلی اینجا بمونم

نیمخوام بهش دست بزنم 

شماره جولیا رو گرفتمو زنگ زدم بهش

تا جواب داد گفتم

- پاشو بیا خونه من... زود 

- سلام ادوارد . کدوم خونه ات ؟

با کلافگی گفتم 

- مگه چندتا از خونه هام بردمت؟

اینو گفتمو قطع کردم

جولیا خیلی دوست داشت رابطمون علنی بشه

اما زیادی متوهم بود 

اون برام یه شریک جنسی بود

مثل بقیه

نه چیزی که بخوام به عموم معرفیش کنم

هرچند من کلا علاقه ندارم کسیو به رسانه ها به عنوان دوست دخترم معرفی کنم 

وسایلمو مرتب کردمو زدم بیرون

امیلی تو راهرو نبودو زود از عمارت خارج شدم

راننده ام منو تا آپارتمانم تو مرکز شهر رسوندو وارد خونه ام شدم

اینجا یه ساختمون لوکس مجلل بود

اما در برابر عمارتم در حد یه اتاق بود

من اینجارو مخفیانه خریده بودم و رابطه های جنسیمو فقط اینجا داشتم 

وقتی خیلی پولداری همیشه زیر ذره بینی 

تازه یقه پیراهنمو باز کردم که جولیا اومد

دختر زرنگی بود

منو معطل نمیکرد

اول از همه لوس اومد بغلمو منو بوسید

اما نه بغلش کردم نه تحویلش گرفتم

من از این لوس بازی های جولیا خوشم نمیاومد

سی سالش بود اما ادای دختر بچه هایی که میرن دیدار دوست پسرشون رو در می آورد

وقتی دید تحویلش نگرفتم تو ذوقش خوردو گفت

آخر یه روز همه جا پر میشه تو گی هستی بس که با زن ها سردی ! 

اخمی کردمو کمرشو تو دستم فشردمو گفتم

- یادم نمیاد تو تخت از این حرفا بزنی!

خندیدو گفت

- نگفتم که مردونگی نداری . اتفاقا خوب هم میکنی ... بهتر از همه مرد هائی که میشناسم اما... کردن که برای گی نبودن کافی نیست 

حرفش بو دار بود...

Report Page