17

17


ماشینوروشن کردو گفت

-...باز کن پاهاتو

به حرفش گوش نکردم دستشو روی پام گذاشتو بازشون کرد 

-...خجالت نکش این تازه اول راهه 

دستشو بین پام کشید 

-...خیلی داغی 

تارسیدن به مقصد دوبار بادستاش منو ارضا کرد 

سه بار تویه روز 

لعنتی خیلی وارد بود 

حتی باحرفاشم میتونست منو دیوونع کنه 

شلوارمو مرتب کردم و سرخیابوت پیاده شدم 

انرژی نداشتم حتی تا خونع برم 

به محض رسیدن خودمو توحمام انداختم 

یه دوش سریع گرفتم و بیرون اومدم 

تاآهرشب دایی یه سر اومد پیشمون اما خبری از حامد نبود 

نمیخواستم سزاغشو بگیرمومامان حساس شه

شب زودتر از همیشع توتخت رفتم و سعی کردم بخوابم 

چشمامو کع میبستم صحنهای امروز جلو چشمم نقش میبست 

قدرت دستاش 

خیلی حرفه ای بود 

برعکس من 

من دربرابر حامد هیچی بلدنبودم 

مثل عروسک تودستاش فقط میچرخیدم 

گوشیمو برداشتم و یه سرچ در مورد انواع پوزیشن ها زدم 

ازهیچکدومشونت سردر نمیاوردم 


حامد اولین تجربه ی من بود 

اولین کسی بود که منو به خودش جذب کرده بود 

و انقدر بهم نزدیک شده بود 

گوشیمو کنار گذاشتم و سعی کردم بخوابم 

فردا باید یه زنگ به هستی میزدم 

اون خیلی باتجربه تراز من بود و میتونست کمکم کنه

صبح دیرترازهمیشه از خواب بیدارشدم 

گوشیمو برداشتم یه پیام از حامدداشتم

"....چرا نیومدی توحیاط؟متتظرت بودم..."

Report Page