17

17

آموروفیلیا به قلم ساحل


نمیشد بگم مغزم جواب نمیده چی نوشته برای همین شروع کردم به خوندن 

موارد مورد انتظار 

رعایت بهداشت، رعایت موارد درمانی ، رعایت قانون شخصی، تمکین در تمام شرایط ، مخفی بودن نوع قرار داد و رابطه از همه ، پوشش مورد انتظار ، تعین محل اقامت ، خوردو خوراک ، زمان خواب و ...

سرمو بلند کردم 

این چی بود ؟

قرار داد کاری یا قرار داد بندگی 

با نگاه اجمالی کل قرار دادو نگاه کردم

خسارت عملی نشدن انتظارات نوشته بود 

شرایط فسخ قرار داد

جریمه ها

تشویق ها 

مدت قرار داد آزمایشی یک الی سه ماه در صورت رضایت تمدید

پوفی کردمو سر بلند کردم

ادوارد دقیق خیره به من بود 

برگه هارو بهش دادمو گفتم 

- راستش ... ام ... خیلی ... نفهمیدم چی نوشته 

اخمی کردو گفت 

- پس دو ساعته چی رو خوندی  

داغ شدمو گفتم 

- از متن های اینجوری سر در نمیارم 

ادوارد برگه هارو گرفتو گفت 

- به زبون ساده ... تو عمارت من زندگی میکنی... هرچی من بگم گوش میکنی ... با من رابطه داری و خواستمو برآورده میکنی ... ماهی ۱۵۰۰ دلار میشینه به حسابت . به همین سادگی ... موافقی؟

اینی که ادوارد گفته بود خیلی ساده و خوب بود

برای منی که نه دوست داشتم نه زندگی خارج از این عمارت پیشنهاد خوبی بود 

مخصوصا که ادوارد بدن منو هم تحریک میکردو دیگه مثل دفعه اول نمیشد اسمشو تجاوز گذاشت

میدونستم این رفتارم عادی نیست

طبیعی نبود 

اما من هیچوقت طبیعی نبودم 

با تردید سری تکون دادمو گفتم 

- باشه ... موافقم... 

لبخندی زدو گفت 

- خوبه ... پس بیا امضاش کن 

خودکار و برگه هارو به سمتم گرفت 

پائین همه برگه هارو امضا کردمو بهش دادم 

نگاهی به امضای من کرد و پرسیدم 

- حالا باید چکار کنم 

با لبخند نگاهم کردو گفت 

- حالا برو اتاق خوابم امیلی ...

فقط نگاهش کردم که ادوارد گفت 

- چرا نشستی؟ کارت از الان شروع شده ..‌. 

- وسایلمم... ام... بیارم ؟ 

یه ابرو بالا انداخت و گفت 

- اون وسایلت تو اتاق من به دردت نمیخوره .‌‌.. بزار همون جا بمونه .

بازم فقط نگاهش کردم که کمی عصبانی گفت 

- طبقه سوم . در فندقی رنگ ... 

با تردید بلند شدمو گفتم

- قفله؟ 

- نه برای تو 

ادوارد اینو گفتو تکیه داد به صندلیش 

سری تکون دادمو رفتم سمت در که ادوارد گفت 

- تا من بیام... خودتو تمیز کن ... یکی از لباس خواب های تو کمد داخل اتاق بپوش ... روی تخت منتظرم باش ... نخواب 

چشمی گفتمو از در رفتم بیرون

همه چی تحقیر کننده بود

کلا حرف زدن با ادوارد تحقیر کننده بود

اما چرا باهاش قرار داد بستم پس!

چرا از اینکه بهم دستور بده خوشم میاد

من هیچوقت با هیچ کسی اینجوری نبودم

انقدر مطیع ! و از اون بدتر راضی ...

منطق میگفت نباید این کارو کنم

اما قلبم براش مهم نبود

خودمو پشت در اتاق ادوارد پیدا کردم 

با تردید و آروم دستگبره درو پائین دادمو درو باز کردم 

قفل نبود ...

رفتم داخل و درو پشت سرم بستم

صدای قفل شدن اتومات در پشت سرم اومدو استرس افتاد به دلم 

برق اتاقو روشن کردم

یه تخت خیلی بزرگ و مجلل وسط اتاق بود

مدل این عمارت قدیمی و کنده کاری شده 

رو تختی ساتن قهوه ای سوخته روش اونو با دکور رنگ چوب اتاق همسو تر میکرد

تو اتاق دوتا کمد بزرگ در دو جهت متًاد بود و سه تا آینه قدی در سه طرف تخت ! 

در سرویس هم کنج اتاق بودو یه ال ای دی بزرگ رو به رو تخت 

به سمت کمد اول رفتم 

درشو که باز کردم فهمیدم مال ادوارده چون پر بود از لباس مردونه

به سمت کمد دوم رفتم و درشو باز کردم

شوکه فقط به وسیله های داخلش خیره شدم

این کمد کاملا پر بود

پر از لباس کفش لباس خواب کلاه کیف پالتو بوت و ... یه سری ابزار چرمی که نمیدونستم چیه

یه لحظه حالم بد شد 

اینا مال کی بود ؟! 

قبل از اینکه احساساتی بشم یه لباس خواب برداشتم و رفتم سمت حمام 

به من چه مال کی بود... مهم اینه من الان بیکار نیستم و حساب بانکیم هم پر میشه 

با این فور در سرویسو باز کردم

یه سرویس بزرگ که تا حالا حتی عکسشم ندیده بودم 

با تردید رفتم تو

یه وان بزرگ بود که بیشتر شبیه حوضچه بود تا وان

با کلی دکمه و دوش و سر دوش

دو تا سرویس توالت بودو یه دوش ایستاده .

یه دیوار کامل آینه و روشویی بود 

لباس خوابو آویزون کردمو جلو آینه ایستادم

تا حالا اینجوری خودمو ندیده بودم

موهام هنوز از حمامی که رفته بودم خیس بود

ادوارد گفت خودتو تمیز کن 

منظورش میدونستم حتما موهای دست و پامه

چون کم بودن هیچوقت نمیزدم

مخصوصا موهای ناحیه پرینه ... 

اما حالا که میخواستم رابطه داشته باشم باید میزدم 

تو طبقه های روشوئی یه بسته ژیلت نو بود 

لخت شدم

و شروع به کار کردم.

زیاد مهارت نداشتم اما سخت نبود فقط زمان بر بود.بدنمو کاملا تمیز کردم

دوش گرفتم و خودمو خشک کردم 

همونجور لخت تو سرویس با سشوا موهامم خشک کردم

خیلی حس خوبی بود 

تنها بودم برای خودم 

کم کم داشتم از این شرایط خوشم می اومد

لباس خوابو پوشیدمو تو آینه به خودم نگاه کردم

اولین بار بود با جذابیت خودم مشکل نداشتم

تو آینه به اندامم که حسابی لباس خوابو پر کرده بود نگاه کردم

میدونستم تحریک کننده است اندامم 

اما میترسیدم قبل از اینوه به اندازه کافی پول جمع کنم ازمن خسته شه 

این فکرو از ذهنم دور کردم

سر گرم رسیدن به پوستم با وسایل اونجا شدم

کاش میشد اینجا کلا تنها زندگی کنم

 ادوارد هم کلا نمیومد بد نبود 

از این فکرم ناخداگاه خندیدم!

چه پر توقع شدی امیلی 

هنوز داشتم به افکارم میخندیدم که در سرویس با شدت باز شد 

ادوارد عصبانی تو قاب در لبخندو از رو صورتم پاک کرد

Report Page