168

168


#کوازار

#۱۶۸

اما چند قدمی میز که رسیدم ، ساتی سرش رو بلند کرد

چشم های خواب آلودش شوکه ام کرد

چی فکر کردی سام!

تو با خودت چی فکر کردی

خواب بود

ساتی فقط خواب بود

اما چنان ترسیدم که نزدیک بود به سمتش پرواز کنم 

با تاسف به حال خودم مکث کردم

ساتی با تعجب نگاهم کرد و گفت

- چیزی شده سام؟

سریع اخم کردم و گفتم

- مگه بهت نگفتم استراحت کن!

اون هم مثل من اخم کرد و گفت

- داشتم همینکارو میکردم! 

دستمو به سینه زدم و گفتم

- اما بیشتر به نظر میرسید ازخستگی از حال رفته باشی تا اینکه در حال استراحت باشی

ساتی چشم پرخوند و از پشت میز بلند شد

دستی تو موهای کوتاه کشید و موهاشو مرتب کرد 

ناخداگاه لبخند زدم

موهای مشکیش تو نور صبح برق میزد و انگار انگشتای منو میخوند تا نوازشش کنم .

اما قبل از اینکه بتونم از این منظره لذت ببرم

ساتی طبق عادت شالش رو روی موهاش کشید 

نفسمو بی اراده با حرص بیرون دادم

ساتی چشمی چرخوند و گفت

- بیخیال سام! من خودم میفهمم به چی نیاز دارم

کش و قوسی به خودش داد

به سمت یخچال رفت 

یه بطری آبمبوه از غذای قبلی رو بیرون آورد 

رو کرد به من و گفت 

- فکر کردی بدون لپ تاپم کاری از من بر نمیاد ؟ 

با این حرف از بطری آبمیوه چند جرئه خورد

نگاهم رو تک تک حرکات ساتی در حرکت بود

دست خودم نبود

بدنش نگاهمو به سمت خودش میکشید

حالت چشم هاش 

مژه های مشکیش 

لب هاش که نرم تر میشد و لبخندش که پر از غرور بود 

نفسمو با حرص بیرون دادم

حرصی که بیشتر از خودم بود تا ساتی 

منی که انقدر نفسم از کنترلم خارج شده بود 

آروم و شمرده شمرده گفتم

- دوست دارم بدونم تایم طلایی که باید استراحت میکردی دقیقا چکار کردی 

ساتی مغرورانه نگاهم کرد 

با غرور گفت 

- دوست دارم حدس بزنی! 

با تاسف براش سر تکون دادم

پشت میزش نشستم

به صفحه مانیتور نگاه کردم و گفتم

- میدونم شیاطین ردیابی کردی... کارت عالیه ساتی اما همه ما به تجدید انرژی نیاز داریم

با این حرف موس رو تکون دادم تا نقشه رو کوچک کنم و بهتر بتونم ببینم و گفتم

- الان اولویت برگشت آترین به قدرته قبله و بعد از اون ردیابی شیاطین و مرحله آخر ردیابی شی...

ادامه جمله ام رو نتونستم بگم

چون ....

نقشه کامل جلو چشمم قرار گرفته بود

با نقاط نورانی زرد و نارنجی و سرخ در حرکت و ...

خدای من ...

یه نقطه ...

 سیاه ...

ساتی آروم با صدای خوشحال و پر از غروری از کنارم گفت 

- مرحله آخر ... انجام شد رئیس...

Report Page