168

168


رمان جدید:

موهامو زدم پشت گوشم 

نگاهی به اطرافم کردم و گفتم

+...اینجا چیکار کنم؟ 

-...همون کاری که من کردم بمالش 

محمد رفت عقب تر 

منم چرخیدم که کنترل داشته باشم 

هوا کامل تاریک شده بود و این اطرافم هیچ چراغی روشن نبود 

دستمو وارد شلوارش کردم و آلتشو تودستم گرفتم 

محمد اه توگلویی کشیدو گفت

-...دستتو روش بالا پایین کن 

یکم بلند شد شلوارشو کشیدم پایین تر 

هنوز دکمه های مانتوم باز بود وسینهام مشخص بود 

دستشو دور کمرم حلقه کردو کشیدم جلوتر 

سرشو خم کردو لبامو شکار کرد 

چندثانیه بعد ازم فاصله گرفت و گفت

-...توادامه بده 

تازه فهمیدم حواسم پرت شده 

محمد دوباره لبمو بوسید و منم همزمان مشغول مالیدن آلتش شدم

از لبم جدا شد و رفت سراغ گردنم نفساش تند شد

آه بلندی کشیدهمزمان گردنمو گاز گرفت و به اوج رسید 

یکم توهمون حالت موندیم

سرشو بلند کردو گفت

-...همه ی دستت نوچ شد 

اروم خندیدم و گفتم

+...یه دستمال بهم بده خودتم کثیف شد 

با خنده خودمون رو تمیز کردیم 

بعدم شلوارشو مرتب کرد سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم


دکمهای مانتوم رو بستم و توآینه به گردنم نگاه کردم 

جای گازش قرمز و متورم شده بود

+...شاهکارتو ببین 

-...توجاده نمیتونم برسیم خونه میبینم 

هومی گفتم و تکیه دادم 

یکم خابالو شده بودم 

این دو روز حسابی فعالیت کرده بودیم و زود خسته میشدم 

محمد دستشو روی رونم گذاشت و گفت

-...با تو حتی نمیتونم نیم ساعت بعدمم پیش بینی کنم


+...خودت شروع میکنی خب 

-...اگه توام بودی ده سال به هیچ دختری دست نزده بودی الان وضعت از من بدتر بود 

اشاره کرد به آلتش وادامه داد 

-...بعد از سال ها داره بهش خوش میگذره با یه اشاره کوچولو بیدار میشع


ببین حتی الانم داره بیدار میشه

Report Page