164

164


در عمرم این حس رو تجربه نکرده بودم

سیاوش خودشو بین پام جا به جا کردو از رو لباس خودشو بهم فشرد 

بین پام انقدر تحریک شده بود که همین حرکت هم دوباره گر انداخت به تنم 

چنگ زدم به موهاش که نوک سینه ام رو گاز گرفتو نوک دیگه رو بین انگشتاش فشار داد

 زبونشو دور نوک سینه ام کشیدو گفت

- میخوام از بدنت لذت ببرم ...

نفسمو سنگین بیرون دادمو گفتم 

- بسه ...

دست هاشو برد پشت سوتینم و بندشو باز کرد 

سوتینمو پرت کرد تو اتاقو گفت 

- تازه شروع کردم ...

زبونشو بین سینه ام کشیدو گفت 

- میخواستی بدونی من چی دوست دارم... بزار امشب بهت بگم...

زبونشو دور نوک سینه ام کشیدو گفت 

- بهت گفتم از تو اینترنت نخونی چون هیچ حقیقتی اونجا نیست ... حداقل راجب BDSM

دوسا تداشتم حرف بزنه . دوست داشتم فقط ادامه بده . 

زبونشو رو نوک سینه ام کشیدو گفت 

- بهت گفتم آرام این یه تجارته یه تجارت پول ساز ... پس وقتی میخوان تو اینترنت راجبش چیزیو نمایش بدن اونو طوری نشون میدن که جذاب باشه... برای هر دو طرف ...

زبونشو رو شکمم کشیدو به سمت پائین رفت 

پاهامو باز کردو از روی شورتم بین پامو بوسید و گفت 

- چقدر خوش بوئی ...

لبه هاش شورتمو گرفت تا پائین بده . خواستم پامو ببندمو مانع بشم 

اما با فشار دستش نذاشتو شورتمو پائین کشید 

خیره به بین پام گفت 

- چرا انقدر دیوونه کننده ای آرام...

بدون اینکه به من نگاه کنه سرشو بین پام برد از تماس زبونش با بدنم ناله بلندی کردمو چنگ زدم به موهاش.

خیلی زیاد بود . تحملشو نداشتم . تحمل این حجم از لذت که یهو کل وجودمو گرفت برام ممکن نبود 

زبونشو فشار داد بهمو مک محکمی به بین پام زد که بدون کنترل موهاشو کشیدم

اما هر دو دستمو تو دستش گرفتو از خودش جدا کرد به کارش ادامه داد که دوباره نالیدم بسه 

اما انقدر این کارو تکرار کرد که یهو کل بدنم داغ شدو لرزید. 

نبض بدنم چنان میزد که تو سرم اکو میشد 

تو آسمون بودمو آروم آروم به زمین رسیدم 

تازه متوجا ناله خودم شدم

و زبون سیاوش که هنوز فعال بود 

هین عمیقی گفتمو سیاوش ازم جدا شد 

لبشو خوردو انگشتشو بین پام کشید

دست خیسشو به سمت لبم گرفتو گفت 

- بچش... طعمت مثل بهشته...

انگشتشو بین لب هام فرو کردو ناخداگاه زبونمو به دستش کشیدم 

دیگه مغزم کار نمیکرد 

سیاوش از روم بلند شد 

منو تو بغلش گرفتو بلند کرد 

در حالی که به سمت اتاقش میرفتیم گفت 

- تنتو که میبینم یادم میره چی میخواستم بگم 

منو گذاشت رو تختو گفت


سلام دوستان به درخواست شما پیج اینستاگرام برای ارتباط به همدیگه ساختم ای دی من تو اینستاگرام اینه

aagaapeh

حتما بیاین

Report Page