163

163


#کوازار 

#۱۶۳

آنچنان شوکه شدم که حتی نتونستم جیغ بزنم

 اهریمن به من رسید 

فریاد زد

- حالا منو پیدا کن سام 

با این فریاد بازوم رو گرفت 

آماده بودم کشیده شم

اما اهریمن با این تماس پرت شد عقب و سام بهش حمله کرد

یه لحظه پر از ذوق شدم

نکنه قدرتی دارم که این اتفاق افتاد؟

سام با شمشیرش به کتف اهریمن ضربه زد و دوباره تو آسمون رعد و برق پیچید

یهو یادم اومد

پنلم روشن بود

لباسم برق داشت

برای همین اهریمن نتونست بهم دست بزنه!

اهریمن شمشیر سام کنار زد

خون سرخ رو بدن سیاهش رد گذاشته بود .

اهریمن خودشو عقب کشید 

بدون هیچ حرفی بالا پرید و تو لحظه محو شد 

سام دنبالش رفت

اما اهریمن که دور شد مکث کرد

برگشت به سمت من 

داد زدم

- برو دنبالش 

اما ...

سام خیز برداشت سمت من .

سریع لپ تامو گرفتم تو دستام و سام به من رسید

دستشو انداخت دور شونه ام و زیر پام .

بلندم کردو پرید 

از پائین به صورتش نگاه کردم.

آروم بود

اما میدونستم تو وجودش آشوبه 

نگران گفتم

- باید میرفتی دنبال اهریمن 

بدون نگاه کردن به من گفت 

- آره اما کار های واجب تری داشتم 

نفسمو با آه بیرون دادم

زیر لب گفتم

- امیدوارم حضورم کارت رو خراب نکرده باشه.

سام اینبار نگاهم کرد

آروم و با آرامش اما ... 

نافذ و عمق ...

از این نگاه کل وجودم شعله کشید

لبخند محوی زد و گفت 

- حضورت... برام... مثل معجزه است ساتی ... دیگه تو این مورد تردید نکن

قبل اینکه بتونم چیزی بگم

نگاهش از من جدا شد

اما فشار دستش دورم ‌بیشتر شد 

نفس عمیق کشیدم.

عطر ملایم بدن سام و اون موسیقی ملایم بال های سام منو خمار کرده بود.

صورتمو به سینه سام فشردم و لب زدم ...

- حضور تو هم ...

چشم هامو بستم

غرق لذت این آغوش شدم که ..

سام...

پیشونیمو ...

نرم ...

بوسید ...


سلام دوستان اگر دوست دارید تو کانال حق عضویتی #کوازار عضو بشید و پارت های بیشتر و جلو تر رو بخونید به نگار پیام بدید 👇👇

https://t.me/ng786f

تو اون کانال روزی دو پارت میزاریم و پارتا از اینجا جلو تر هست . و پستی جز پارت رمان تو اون کانال گذاشته نمیشه🙂 هزینه عضویت ۲۵ هزار تومن هست . سوال دیگه ای دارید نگار جون جواب میره💕🙏

Report Page