162

162


#۱۶۲

#عشق_سخت

از برخورد قاطع بهرام شوکه شدم

آروم گفتم

- اگه نیام؟ 

پوزخمدی زد و گفت‌

- خودت به نظرت اگه نیای چی میشه؟

با تردید گفتم 

- مدارکمو نمیدی برگردم؟؟

بهرام خندید و گفت

- دیبا ... بزار این واقعیتو در مورد خودم بهت بگم ! من ! یا چیزیو نمیخوام! یا اگه بخوام باید بدستش بیارم. حاضرم نابودش کنم اما به دست کسی غیر من نیفته 

با چشم های گرد نگاهش کردم

اما ریلکس لبخند زد

قفل در رو زد و گفت

- حالا مثل یه دختر خوب بیا هتل 

با این حرف پیاده شد

هنگ و آروم پیاده شدم

تهدید بهرام ترسناک بود

منتظر من ایستاد تا برم کنارش 

اما دستشو نیاورد سمت من تا دستشو بگیرم

تو راه گفت

- پس برنامه اینه ! رو حرف من حرف نمیزنی! بدون فکر کاری نمیکنی و تصمیم گیری ها به عهده منه ! 

نگاهم کرد

سر تکون دادم

بهرام بلند گفت

- صدای چشم گفتنت نیومد 

نگاهش کردمو با حرص گفتم باشه

وایساد و گفت

- باشه نه ... باید بگی چشم 

با اخم نگاهش کردم

پوزخندی زد و گفت 

- قدر فرصت هاتو بدون دیبا وگرنه همه رو از دست میدی

با حرص گفتم

- چشم

دیگه صبر نکردم

چرخیدم و به راهم ادامه دادم که بهرام باهام هم قدم شد و گفت

- خوبه یاد گیریت خوبه 

با هم وارد لابی شدیم 

خواستم برم سمت آسانسور 

اما بهرام دستمو گرفت و گفت

- ای سمت 

چرخیدم سمتی که بهرام گفت و شوکه ایستادم

تمام خانواده دور هم نشسته بودن !


اگر دوست داری ۷۰‌پارت دیگه از دیبا رو همین الان بخونی و روزی ۲ پارت داشته باشی برای عضویت در کانال ویژه عشق سخت و خوندن پارت های بیشتر و جلو تر از رمان به نگار پیام بدید . تو کانال حق عضویتی الان پارت ها خیلی جلو تر هست . در نهایت هم فایل کامل میدیم خدمتتون. هزینه عضویت رمان عشق سخت ۲۵ هزار تومن هست


https://t.me/ng786f


Report Page