161

161


#161

#عشق_سخت 

صدای بهرام انگار تو سرم اکو شده بود

خانواده ات برگشتن ایران...

خانواده ات برگشتن ایران

هیچی نگفتم

فقط به خیابون و به عابر ها نگاه کردم

یعنی اونا هم مثل من بدبختن 

بهرام گفت 

- بابات یه صیغه محرمیت غیابی بین مکن و تو خونده گفت بمونی تا کار های اقامتت اوکی شه 

سر تکون دادم

چیه انتظار دیگه ای داشتی ؟

زیر لب گفتم 

- پدر و مادر تو هم رفتن ؟

بهرام نفس عمیق و سنگینی کشید و گفت 

- آره ...

پوزخند زدم 

نگاه بهرام رو خودم حس کردم

با کلافگی گفتم 

- فکر کنم تو هم ترجیح میدادی من نبودم . الان میرفتی 

بهرام سکوت کرد

تز سکوتش قلبم فشرده شد و بهرام پارک کرد

برگشت سمت من

اما من نگاهش نکردم و گفت 

- دیبا ... میدونم اگه بهت اصرار نمیکردم اون شب بیای این اتفاقات استارت نمیخورد ...

از مکثش فهمیدم چی میخواد بگه

برگشتم سمتشو گفتم 

- خب الان ...

نذاشت حرفمو تموم کنم و گفت

- اما قبول کن اگه بعدش یهویی و بی فکر رفتار نمیکردی الان این اتفاقات نمی افتا 

با کلافگی گفتم

- یهویی و بی فکر ؟ تو وقتی زیر کمربند پدرتی میشینی فکر میکنی؟ یا وقتی مادرت داره سرت داد میزنه

بهرام ریلکس گفت

- اگه قبلش از فکرت استفاده کنی بعدش به این روز نمی افتی! 

دوست داشتم سرش داد بزنم

داد بزنم‌تو چی میدونی

از زندگی من و حال من چی میدونی

اما قبل من بهرام گفت 

- حالا هم اتفاقیه که افتاده. ازت میخوام ار اینجا به بعد تصمیم گیری هارو بزاری به عهده من 

چشم هامو بی حوصله به هم فشار دادم

دستم نشست رو دستگیره در و گفتم

- میشه مدارکمو بدی برگردم ایران

خواستم درو باز کنم‌پیاده شم 

اما در قفل بود 

به بهرام نگاه کردم تا بگم درو باز کنه

اما با چشم های عصبانیش رو به رو شدم که گفت 

- من اینهمه دردسر نکشیدم که تو پاشی بری ایران!  تو با من میای کانادا و رو حرف منم حرف نمیزنی


اگر دوست داری ۷۰‌پارت دیگه از دیبا رو همین الان بخونی و روزی ۲ پارت داشته باشی برای عضویت در کانال ویژه عشق سخت و خوندن پارت های بیشتر و جلو تر از رمان به نگار پیام بدید . تو کانال حق عضویتی الان پارت ها خیلی جلو تر هست . در نهایت هم فایل کامل میدیم خدمتتون. هزینه عضویت رمان عشق سخت ۲۵ هزار تومن هست


https://t.me/ng786f

Report Page