161

161


161

دقیقا همینو میخواستم 

که بمیرم ...

من یه دمی گاد فنا ناپذیرم که دلم میخواد بمیرم ...

داستان از زبان کیت :

تو آغوش بوروس بودم

درسته لمسش و رابطمون سراسر لذت بود 

اما ته قلبم یه حس دلتنگی بدی بود

حسی که هر لحظه بیشتر میشد ...

بوروس آروم از من جدا شدو نفس عمیق کشید که در اتاقمون بدون در زدن باز شد

آنی وسط چهارچوب در ایستادو گفت 

- همینو میخواستین ؟ که رین خودشو بکشه؟ آره 

بدنم سر شد 

- چی گفت ؟

رین ؟ خودشو بکشه ؟

اون حس دلتنگی درونم یهو شعله کشیدو دلم پیچید 

ناخداگاه بروس رو کنار زدم و نشستم رو تخت با شوک گفتم 

- رین ... رین کجاست ؟

آنی پوزخندی زدو گفت 

- رفت معبد زئوس برای گرفتن جونش ... گفت میخواد عذاب تورو تموم کنه ...

با این حرف به بوروس نگاه کردو گفت 

- حالا از جفتت لذت ببر... جفتی که هیچوقت مال تو نبود ...

با این حرف آنی غیب شدو با شوک به بوروس نگاه کردم

بوروس بیخیال رو تخت جا به جا شد

دستشو گذاشت زیر سرشو گفت 

- بهتر... اینجوری ما میتونیم راحت با هم باشیم 

عصبانی سرش داد زدمو گفتم 

- چطور میتونی اینو بگی بوروس... منو ببر پیش رین 

بوروس شونه ای تکون دادو گفت 

- نمیبرم ... 

سرش داد زدم 

-بوروس... خیلی پستی

پشت کرد به من و گفت 

- میدونم... حالا میخوام بخوابم 

میدونستم حالشو کرده و حالا که حالش خوبه داره برای من این حرکاتو در میاره 

از رو تخت بلند شدم زیر لب گفتم 

- باشه... پس منم خودمو میکشم تا از شر تو راحت شم 

با این حرف بوروس شوکه برگشت سمتم  

اما من با آرنج کوبیدم به آینه کنار تخت 

آینه شکستو دستم خونی شد

سوزش و درد بدی تو دستم نشست که نفسمو برد 

خم شدمو یه سیشه شکسته از رو زمین برداشتم که بوروس گفت 

- هی ... کیت ... داری چکار میکنی ؟

شیشه رو روی مچ دستم کشیدمو گفتم 

- کاری که باید از اول میکردم


سلام جیگیلیا . خوبین. امروز تولد نگاهه فایل رمانشو آف گذاشته کرده فقط ۵ تومن !!!! خداوکیلی ۵ تومن دیگه خیلی مفته 😅 حتما امروز فایلشو بخرین اینم لینکش 👇

https://t.me/mynovelsell/121

Report Page