160

160


حس میکردم آماده ام 

فکر میکردم امشب دیگه میتونیم تاتهش بریم 

اما بااولین فشار 

صدای جیغم بین لبای محمد خفه شد 

قبل ازاینکه واکنشی نشون بدم 

جفت دستامو گرفت و برد بالای سرم 

خودشو ثابت نگه داشت و اصلا تکون نداد 

انگار بار اولی بود که قرار بود باکرگیم رو از دست بدم 

سوزش و درد باهمین یذره فشار اومده بود سراغم 

یکم بهم فرصت داد تا نفسام اروم شن 

یه نفس عمیق کشیدم و با بازدمش محمد خودشو دوباره فشار داد 

لبم قفل لباش بود 

دستام تودستش بود و وزنش روم 

هیچ حرکتی نمیتونستم بزنم 

آلتشو داخلم حس میکردم 

بااینکه هنوز کامل وارد نشده بود

از ترس خودمو سفت گرفته بودم 

دستامو ول کردو کنار گوشم گفت 

-...دیگه تمومه اروم باش خودتو شل کن 

کم کم از اون حالت گرفتگی بیرون اومدم و بلافاصله تا کامل خودمو شل کردم 

محمد آلتشو کامل فرو کرد و آه و اخم باهم ترکیب شد

باورم نمیشد که الان آلت محمد کامل فرو رفته داخلم 

موهامو از روی صورتم جمع کردو برد بالای سرم 

گوشه لبم رو بوسیدو گفت

-...خوبی ؟ ادامه بدم؟ 

هنوز درد داشتم ولی با تکون سر گفتم خوبم 

آلتشو تا نیمه دوباره بیرون کشیدو خیلی نرم فرو کرد 

اینبار سوزشش کمتر شد 

و دوباره بین پام خیس شد

خیلی آروم حرکاتشو ادامه داد

همچنان درد و سوزش داشتم ولی خیلی کمتر شده بود و قابل تحمل بود

زیر گردنم رو بوسید

دوباره پلکام بسته شد بدنم داغ شد و اینبار به شدیدترین اورگاسم کل عمرم رسیدم

بلافاصله بعد از من اونم ارضا شد خودشو روی شکمم خالی کرد 

دستمال برداشت اول منو بعدم خودشو تمیز کرد 

نگاهه آرومی بهم انداخت دستشو روی شکمم کشید برد بین پام و گفت 

-...خوبی؟درد نداری؟

Report Page