16

16


آینه کوچولوی جیبیمو بیرون آوردم و خودمو چک کردم داخل اتوبوس نمیشد ارایش کرد موهامو یکم مرتب کردم 


نزدیک شده بودیم دوباره دل پیچه گرفته بودم ازاسترس چندتانفس عمیق کشیدم ولی آروم شدنی در کارنبود اتوبوس ایستادو پیاده شدیم کیفمو برداشتم و اطرافمو نگاه کردم 


یه ماشین برام چراغ زد نزدیک شدم و امیرو دیدم و سوارشدم

+...سلام

_....کمربندتو ببند 


ماشین مثل جت ازجاش پرید و باسرعت بین ماشینا حرکت کرد 


خودمو روی صندلی محکم نگه داشتم خدایا غلط کردم این آخر منو میکشه 


+....میشه آرومتربری؟

سرعتش کمترشد نفس آرومی کشیدم و یکم راحتتر نشستم 


+....کجامیریم؟

_....خوابگاه

وا یعنی اومد منو برسونه همونطوری گیج روی صندلی نشسته بودم 


وارد خیابون نزدیک خوابگاه شدیم کیفمو برداشتم و توی بغلم گذاشتم 


+...ممنون منو رسوندی 

چیزی نگفت و روبه روی کوچه پارک کرد خواستم پیاده شم بازومو گرفت گفت

_...صبر کن 


پیاده شدو اومد سمت من و در رو باز کرد 

_....بیا پایین


پیاده شدم اماهمچنان داشت کنارم میومد از خیابون رد شدم و بادیدن ماشین آرش سرجام ایستادم 


بازوم گرفت

_....چراوایسادی برو دیگه 

یه نگاه بهش کردم

+...آرش اینجاست 

اخمی کردو گفت 

_....خبر دارم راهتو برو 

همون لحظه آرش پیاده شدو دیگه برا پنهون کردن خودم دیر بود منو وقتی دستای امیر دور بازوم قفل شده بود دید 


با پوزخندی روی لباش به سمتمون اومد

نگاهی به دستامون کردو گفت

_....فقط برا من ادا دخترای افتاب مهتاب تدیده در میاوردی


+...چی میگی آرش 

_....دیدمتون تومهمونی چجور دستاتو گرفت و باهم رفتین 

باچشمای گرد به آرش نگاه کردم و برگشتم سمت امیر منتظر بودم که یه توضیح بهش بده بگه که اشتباه میکنی اما فقط بااخم به آرش نگاه میکرد 


بازومو ازبین دستای امیر ازاد کردم

+...آرش

_....از اول مهمونی چشمش روتو بود تمام اون لحظهایی که کنارم بودی داشت نگاهت میکرد وقتی رفتی بالا تویه لحظه همه چیز بهم ریخت تا به خودم اومدم دیدم دست تو دست هم دارید فرار میکنین 


+...من دنبالت گشتم آزش 

_....اره دیدی من نیستم و نمیفهمم گفتی برم بااین پسره بالاخره شبو تنها نباشم فرقی نمیکنه باکی باشم 


بااین حرفش دیگه کفرم بالا اومد دستمو بالا آوردم و کوبیدم توی صورتش حق نداشت به منی که اولین بوسم باخودش بوده اینطوری حرف بزنه 


از عصبانیت قرمز شده بودم 

+...وقتی توداشتی خودتو نجات میدادی و فرار کردی این پسر منو نجات داد و فراریم داد مثل تو ترسو نبود 


دستای امیر روی بازوم نشست و هلم داد سمت خوابگاه 

+...برو داخل اینجا جای بحث نیست خودم حلش میکنم 


نمیدونم چرااما بهش اعتماد کردم نگاهه پراز خشمم رو برای آخرین بار به آرش انداختم و ازشون دور شدم

Report Page