16

16

تبدیل شده نوشته ملودی

فقط ایستادمو تو سایه فرو رفتم

برقو روشن نکرد

کلافه به سمت تخت رفت

لباس هاشو از رو تخت برداشت

پوفی کرد 

حوله رو روی تخت انداختو

چشم هام دیگه جز بدنش چیزی ندید 

میتونستم حرکت قطرات آب بین سینه هاش ببینم

نگاهم رو بدن بی نقصش حرکت کرد 

سینه هاش ...

کمر باریکش...

رون پاش و ...

بین پاش ...

ناخداگاه نفس عمیق کشیدم تا عطر بدن تازه اش روحس کنم که سرشو بلند کرد

خیره شد به من 

تو تاریکی بودم

اما طوری نگاهم میکرد که انگار منو میدید 

چشم هاش از شوک گرد شدو لب زد

- تو ...

مکث نکردم تا جیغ بزنه 

قبل اینکه لب باز کنه پشتش قرار گرفتم

دستمو رو دهنش گرفتم.

صدای جیغش تو گلو خفه شدو دست دیگه ام دور بدنش قفل شد

کیت ساکت شد

اما بدنم بیدار شد ...

Report Page