16

16


تا به خودم بیام ازم جدا شد و رفت بیرون 

حرارت لبشو هنوز حس میکردم 

دستمو روی صورتم گذاشتم و نشستم روی تخت 

داشتم غش میکردم 

چشمامو بستم 

خدایا منو ببخش...چقدر حس خوبی بود...اولین بار بود همچین چیزی تجربه میکردم دستام میلرزید

مامان صدام کرد صدای قدماش میومد 

روسریمو سریع پوشیدم چادرم رو برداشتم و از اتاق رفتم بیرون 

+...چرا نمیای؟ 

-...داشتم میومدم پام گیر کرد ب چادرم ریخت بهم داشتم خودمو مرتب میکردم 

رفتیم پایین 

دوباره نشستم کنار مامان و دقیقا روبروی متین

از خجالت داشتم آب میشدم 

باباش گفت 

-...دخترم تواین یه هفته فکراتونو کردین نظرت چیه؟ 

یه نگاه به بابا انداختم 

هیچوقت حاضر نمیشد بذاره من برم دانشگاه 

ولی شایدمتین یه شانس دوباره باشه برام 


دوباره داغی لباش و گرمی دستاش اومد توذهنم

دلم میخواست دوباره تجربش کنم 

با فشار دست مامان ازفکر بیرون اومدم 

+...هرچی آقاجونم بگه 

اقاجون گلویی صاف کردو گفت

+...کی بهتر از شما ؟ پسرتونم مثل پسر خودم میمونه...

مادرش گفت

-...پس مبارکه 

مادرش اومد جلو صورتمو بوسید منم دستشو بوسیدم خیلی زود بحث از خاستگاری کشیده شد به عقد قرار شد یه عقد محضری گرفته شه

 و همین امشب صیغمون رو تمدید کنیم 

صبح بریم ازمایش خون 

جوابش ک اومد نوبت محضر بزنیم و عقد بگیریم 

صیغه یک ساعتمون باطل شد اقاجون دوباره تمدیدش کرد 

پدرش گفت

-...ما دیگه رفع زحمت کنیم 

همه بلند شدن 

متین گفت

+...من گوشیمو تواتاق آرزو خانوم جا گذاشتم 

-...الان میرم میارم 

سریع رفتم بالا همه جای اتاقو گشتم اما نبود 

چرخیدم که برم بیرون 

خوردم توسینه متین دستشو پشت کمرم گذاشت و گفت

-...نیفتی عروس کوچولو

سلام بچهاامروز آخرین روز تخفیف کانال حق عضویتی #ناجی هست

فقط تا۱۲شب با تخفیف میتونین عضو کانال وی ای پی بشین❤

https://t.me/SJo_Sara

Report Page