16

16

عشق سخت.

اگر حس میکنید این رمان جالبه دوستانتون رو به کانال دعوت کنید .‌


16 

#عشق سخت 

به این فکر خودم خندیدم

اما واقعا این نگرانیم بود

نشستمو دکتر خودشو معرفی کرد

- سلام ... خانم... دیبا ادیب درسته ؟

به برگه ام نگاه کرد 

تائید کردمو گفتم بله من چیزی از مشکلم نگفتم چون دوست داشتم حضوری حرف بزنم

لبخندی زدو بیخیال برگه شد

نگاهم کردو گفت 

- من محسنی هستم میشنوم عزیزم 

تشکر کردمو اینبار رک تر و واضح تر از قبل گفتم

- من مشکل خود ارضایی دارم. البته داشتم الان تونستم تا حدودی کنترلش کنم. اما آروم قرار جنسی ندارم. دلم رابطه میخواد. دلم مردیی رو میخواد که بهم جذب نمیشه و افرادی که میان سمتمو نمیپسندم 

دکتر محسنی لبخندی زدو گفت 

- خب این که دلیلش اینه جای مناسبی دنبال مردت نمیگردی

از حرفش یخ شدم

این دقیقا حرف مهردادم بود 

با تردید نگاهش کردم گه گفت 

- ویژگی های مردی که میخوا رو بهم بگو. شایدم داری خیلی روئیییی فکر میکنی

از این جوابش یکم آروم شدمو گفتم 

- نمیدونم. من حس میکنم شاید این میل و شهوت درونم زیادیه خانم دکتر. شاید زده به مغزم منو خل کرده . درست نیست آدم بخاطر رابطه بره دنبال مردی خودم میدونم. اما من الان تو یهحالتیم که هر مردی و پسری رو میبینم معیار هام ناخداگاه بیشتر جنسیه تا روحی 

لبخندی زدو یادداشت کرد 

بدون نگاه کردن به من گفت 

- شما تو اوج جوونی هستی. وقت فعال شدن هورمون هات. اگر خارج از ایران بودی مادرت بهت یه بسته کاندوم میداد میگفت برو خوش بگذرون فقط به ازدواج و بچه دار شدن فکر نکن چون خیلی جوونی . اما ما تو ایران

سرشو بلند کرد

نگاهم کردو گفت 

- اما ما تو ایران فرهنگمون این نیست . دینمون چنین اجازه ای رو به ما نمیده . اما بدنمون که این چیزا نمیفهمه. پس دو حالت بیشتر نداری. یا کنترل و خود داری یا چشم پوشوندن رو دینت و اعتقادت 

تو دلم خالی شد

رک حقیقتو گفت 

آروم لب زدم

- یعنی من نباید به ازدواج فکر کنم

با تکون سر گفت نه و ادامه داد

- تو سن مناسب ازدواج نیستی عزیزم. جوونی نکردی. هدفت از ازدواج ارضا شدن جنسیه ! این هدف مناسبی نیست . پس راه تو ازدواج نیست. ازدواج برا تو بیراهه است. تو از نظر من باید یه دوره پاکسازی روح بگذرونی. باید با ورزش و مطالعه ذهنتو منحرف کنی و باید خودتو از این افکار دور کنی . این راه مد نظر منه. اما اگر میخوای راه بعدی خارج از عرف و دینو انتخاب کنی من تو اون زمینه نمیتونم بهت مشاوره بدم .

سر تکون دادمو گفتم

- برای راه اول باید چکار کنم ؟

از کنار دستش یه برگه برداشت

بهم دادو گفت 

- این برگه رو از صبح تا شب به ترتیب انجام بده. بعد دو هفته بیا تا دوباره صحبت کنیم 

به برگه نگاه کردم

اما نخوندم

فقط تشکر کردمو بلند شدم. تا خونه پیاده رفتم 

راه اول ! راه دوم ! دقیقا حرف های مهرداد گزینه دوم بود. یه رابطه بدون تعهد برای ارضا شدن و آروم شدن 

بدون اینکه کسی بفهمه .

شاید باید یه بار امتحانش کنم

یه بار فقط

اونوقت تصمیمی بگیرم کدوم راهو برم 

دلم با این فکر خالی شد

دوباره بین پام داشت خیس میشد 

سریع این افکارو از سرم بیرون کردم

نه نه نه 

اما بازم جسمم راهشو از من جدا کرده بود



🔞🔞🔞🔞

سرشو بین پام بردو زبونشو به خیسی بین پام کشید 

نفسم از ذوق و لذت رفت 

نالیدم آدام ... چکار میکنی ؟ 

تو گلو خندیدو به کارش ادامه داد

گازی از بین پام گرفت که جیغم بلند شد 

سرشو عقب برد و گفت 

- تجربه جدیدت چطوره امیلی؟

لب زدم

- چشمامو باز کن میخوام ببینمت

گرمای نفسش خورد به بین پام و گفت

- نه ... تجسم کن ... منو تجسم کن.

با ورود جسم سردی داخلم هینی گفتمو زبون داغ آدم اینبار ...

پارت واقعی از رمان #آمور فیلیا به قلم ساحل . از دست ندین 👇👇👇👇


https://t.me/holo_tel/3247

Report Page