159

159


سلام دوستان. اگر دوست دارید پارت های بیشتر و جلو تر رو بخونید به نگار پیام بدید و عضو کانال خصوصی رئیس پر دردسر بشید 👇👇

https://t.me/ng786f

تو اون کانال روزی دو پارت میزاریم و پارتا از اینجا خیلی جلو تر هست . و پستی جز پارت رمان تو اون کانال گذاشته نمیشه🙂 هزینه عضویت ۱۸ هزار تومن هست در آخر هم فایل کامل رو میدیم خدمتتون. سوال دیگه ای دارید نگار جون جواب میده



#رئیس_پردردسر 

#۱۵۹

از حرکت متئو جا خوردم

سریع صاف نشستم

متئو خندید

دستشو برداشت که گفتم

- متئو وسط شهریم الان باز عکسمون پخش میشه

متئو دوباره خندید و گفت

- چشم عزیزم . دراز بکش

نفس عمیقی کشیدمو دراز کشیدم

واقعا صندلی راحتی بود

حرکت ماشین

و موزیک

نرم خوابم کرد

ت خواب شیرین بودم که دست متئو دوباره رو سینه ام نشست

خواب نمیذاشت چشم هامو باز کنم

متئو سینه ام رو فشرد

آهی کشیدمو چشم هامو خمار از خواب باز کردم

خواب آلود گفتم

- متئو ... بازم 

با نیش باز گفت

- دیگه تو شهر نیستیم ... وسط جاده ایم

با این حرف دستشو برد داخل لبایم و سینه ام رو گرفت

سریع دستسو گرفتم

از تو لباسم بیرون آوردم و گفتم

- متئو خواهش میکم

سوالی نگاهم کرد و گفت

-خواهش می کنی چی؟

لباسمو مرتب کردم و گفتم

- خواهش میکنم تحریکم نکن وقتی نمیتونیم تا تهش بریم

متئو دستشو رو شکمن گذاشت 

نوازش وار رو شکمم دست کشید و گفت 

- چرا فکر میکنی تا تهش نمیشه برین؟ 

صندلیم رو صاف کردم و گفتم

- چون وسط جاده ایم متئو

با این حرف صاف نشیتم

اما با دیدن منظره رو به روم خشک شدم

متئو آروم خندید و گفت

- به مزرعه خانوادگی خاندان کلایت خوش اومدی خانم کلایت ! 

دهنم باز و بسته شد و ما از گیت بزرگی که بالاش نوشته بود مزرعه خاندان کلایت رد شدیم 

یه تپه رو به رومون بود که پائینش جاده و یه جنگل پائیزی بود

بالای تپه یه عمارت بزرگ شبیه به یه قصر بود

با شوک گفتم 

- من خواب نیستم؟

متئو دستش رو برد بین پام و گفت

Report Page