157

157


سوار ماشین شدم محمد نگام کردو گفت

-...خوبی ؟ 

لبخند ارومی زدم و گفتم

+...اره 

دستمو گرفت و پشت دستم رو بوسید 

بااینکارش یکم آروم شدم 

کسی که قراره امشب رو باهاش بگذرونی الان چندماهه هرشب پیش تو میخوابه 

چیزی برای ترسیدن وجود نداره 

نمیدونم اثر حرفایی بود که تودلم به خودم میزدم یا اثر قرص بود که یکم اروم و ریلکس تر شدم 

فکر میکردم میریم دوباره خونه ی دوست محمد 

ولی وقتی پیچید توکوچه با دیدن ساختمون خونه ی خودش گفتم

 +...چرااومدیم اینجا؟ 

پیچید توپارکینگ و گفت

-...چون دیگع قرار نیست کسی مارو نبینه 

-...وسایلم چی ؟

-...فردا میارم 

باهم رفتیم بالا 

خونه کاملا مرتب بود 

محمد گفت شام سفارش میده 

منم گفتم میرم دوش بگیرم 

حولم روبرداشتم و وارد حمام شدم 

یه دوش گرفتم و بدنمو کامل شیو کردم 

حسابی نرم و لطیف شده بود 

حوله پیچیدم دورم و اومدم بیرون 

خودمو حسابی خشک کردم و بعد لباس پوشیدم 

تواین تایم محمد اصلا نیومد تو اتاق

رفتم بیرون

داشت میز رو میچید 

نگام کردو گفت

-...تازه میخواستم بیام صدات بزنم شام امادست 

+...مرسی خیلی گرسنمه 

توحالت عادی الان باید از شدت استرس حتی یه لقمه هم نتونم بخورم 

ولی انقد اروم بودم 

غذامو کامل خوردم 

میزو ظرفارو هم جمع کردم 

رفتم تواتاق باحوصله موهامو خشک کردم 

یه ارایش ملیح هم برای خالی نبودن صورتم انجام دادم 

تازه کارم تموم شده بود که محمد اومد داخل اتاق 

با دیدنم ابرویی بالا انداخت و گفت

-...دلبری میکنی 

روبروی اینه از پشت بغلم کرد و خودشو بهم فشرد 

سرشو توگردنم فرو کرد و تفس عمیقی کشید 

باز دم داغشو زیر گوشم خالی کرد و نفس توسینم حبس شد 

دوباره خودشو بهم فشرد و اینبار کاملا بدن آمادشو پشتم حس کردم

Report Page