157

157


از چهره داغون هردومون خندم گرفت 


+....بیخیال یچیزی بیار بخوریم دارم غش مبکنم

_....باشه کدوم لباساتو میخوای بپوشی بیارشون بیرون ببینم کدومه 


لباسارو جدا کردم و با مینا مشغول ست کردن لاک و گیره سر شدیم 

................

خمیازه ای کشیدم و چشمامو باز کردم کل شبو کابوس پریا دیدم 


وارد سرویس شدم و یه مشت اب سرد به صورتم زدم

از سردیش لرز کردم و اومدم بیرون


+...صبح بخیر مامان

_...صبح بخیر چرا زود بیدار شدی ؟

+....خوابم‌نمیبرددیگه 


_....استرس داری؟

+....آره خیلی 


فلاسک چایی رو برداشتم و دوتا چایی ریختم و نباتای شاخه ای رو گذاشتم داخلشون 

_....نگران نباش همه چی خوب پیش میره 

+....امیدوارم


بااصرار مامان و مینا رفتم ارایشگاا و ابروهام ومرتب کردم چندتا ماسک هم روی صورتم گذاشتم 


از صبح فقط چندتا پیام کوتاه باامیر ردوبدل کرده بودیم 

گفته بود امروز با هیعت مدیره جلسه دارن و تاآخرشب درگیره 


امادلم شور میزد 

همیشه وقتایی که چندساعت پیداش نمیشد یه دردسر جدید پبدا شده بود


شماره ی امیررو گرفتم‌و بهش زنگ‌زدم انقدر بوق خورد تا قطع شد 


دیگه مطمعن بودم‌که تاساعت ده شب هیچ جلسه ای نمیتونه باشه 


اعصابم خورد شدع بود 

کی میخواست اینو بفهمه که من باید قبل از همه بفهمم چه دردسری برامون درست شده؟!

Report Page