156

156


سلاااام . من برا نبض دیوانگی کانال خصوصی زدم. اگر دوست داشتید اونجا عضو بشید پارتو جلو تر و بیشتر بخونید در آخر هم فایل کامل رو داشته باشید به من پیام بدین. 

هزینه عضویت ۱۷هزار تومن هست. و روزی ۲ پارت گذاشته میشه

SJo_Sara@

دوستاااااان روال این کانااااال فراترازذهن

 هیچ تغییری نداره. تا آخر رایگان روزی یک پارت

💙💜💚❤💛

بابا اول با شک بهم نگاه کرد یکم فکر کردو بالاخره قبول کرد 

خودمم به حرفی که زده بود اطمینان نداشتم 

منو حامد یه جا باشیم و کار اشتباهی نکنیم؟

فقط امیدوار بودم کع بابا چیزی نفهمه 

به حامد پیام دادم و نوشتم 

"...بابا راضی شد فردا میتونم بیام شرکت؟..."

خیلی زود جواب داد 

"....بیا منتظرتم ولی از اول هفته آینده باید کارتو شروع کنی.بیا شرکت پیش من..."

نوشتم باش 

باصدای الارم گوشی بیدار شدم 

یه دوش فوری گرفتم که خواب از سرم بپره لباسامو عوض کردم و از خونع زدم بیرون 

تقریبا سرساعت رسیدم به شرکت 

سمت میز منشی رفتم و پرسیدم حامد اومده یانه ؟

منشی گفت اومدع و منتظر من هست 

در زدم وارد شدم و سلام کردم 

-ـ..بیا بشین 

+...مرسی 

-...تاساعت ده جلسه دارم تااون موقع میتونی به اتاقت سر بزنی و بابقیه کارمندا آشنا شی بعدش باهم میریم خونه

حامد خیلی زود رفت اتاق کنفرانس حوصلم سررفته بود 

رفتم پیش منشی یه دختر حدودا سی ساله بود 

بهم لبخند زدو گفت

-...شما خواهر اقای مهندس هستید ؟ 

+...نه از آشناهای نزدیکشون هستم

توهمین یکی دو جمله ای که باهاش صحبت کرده بودم حس خوبی ازش نگرفتع بودم 

نوع نگاهش اذیتم میکرد 

برگشتم تواتاق و تااومدن حامد یه چرت کوتاه زدم 

بالاخره حامد اومد و گفت

-...آماده ای بریم؟

Report Page