155

155

Behaaffarin

ترم شروع شد و امیر حتی دیگه به ما سلامم نمیکرد

حتی پروژه یکی از درسارو باهم برداشته بودیم

همون موقع که همه چی بینمون خوب بود

اما بعدا که این اتفاقا افتاد، به نگار گفته بود که به من بگه یا پروژه رو خودش تنهایی از طرف جفتمون انجام میده و یا یکی از بچه ها در ازای دریافت هزینه انجامش میده

منم گفته بودم بدیم به همونی که پول میگیره و انجام میده

روز اول ترمم نگار اومد پیشم و گفت پروژه امادس، منم سهم خودمو دادم بش تا بده به امیر!

حتی فکرشم نمیکردم بابت این مسئله هم خودش نیاد جلو، اما نیومد

با یه گروه از بچه ها دوست شده بود که همیشه مسخرشون میکردیم

همونایی که فکر میکنن خیلی گنگ و خفنن و استایل خاصی دارن

روزای اول که امیر رو با اون پسر دخترا میدیدیم تعجب میکردیم

میخواست خودش رو کوچیک کنه، مارو؟.. یا اصلا هدفش چی بود؟

نمیدونستیم

حتی بعدا یکی از دخترای همون گروه بهم گفت کلی بین خودشون مسخرش میکردن

بهش میگفتن دوستات تورو انداختن بیرون

اما امیر بازم باهاشون مونده بود

نمیدونم واقعا تو چه شرایط روحی بوده که اونا و زخم زبوناشونو تحمل میکرده

به هرحال چندماه به همین نحو گذشت

رابطه من و نگار و امیر بازم خوب شده بود

نگار دیگه فکر نمیکرد باید از ما فاصله بگیره

حتی خودش بم گفت:

-      وقتی گفتین باهم دوست شدین، فکر کردم دوستی ماهم تموم میشه. چون همیشه همینجوره. وقتی تو یه گروه دو نفر باهم دوست میشن همش میخوان باهم باشن و روابطشون با بقیه اعضا گروه کم میشه. اما شماها اصلا اینجوری نبودین. اگه امیر اون واکنش رو نشون نمیداد هیچ مشکلی برای گروهمون پیش نمیومد

از شنیدن این حرفش خیلی خوشحال شدم

البته همش هم تلاش خودم بود

اگه کار رو به آرش واگذار میکردم قطعا نگار رو میبرد توی حاشیه و دوستیم رو باش کم رنگ میکرد

آرش همیشه میگفت نگار روت تاثیر میذاره و من دوست ندارم

حرفش برام عجیب بود

من با نگار قبل از آشنایی با آرش، دوست بودم

برای همین هیچوقت زیر بار این حرفش نرفتم و دوستیمو با نگار با چنگ و دندون نگه داشتم

گرچه نگار وقتی یه سال بعد با امیر دوست شد، این کارو نکرد و دوستیمون خیلی کمرنگ شد...


Report Page