15

15

تبدیل شده

اومد سمتم تا خون منو بگیره که مچ دستشو محکم گرفتم 

شوکه نگاهم کردو گفتم 

- گویا یادت رفته من کیم مری 

ترس تو چشم هاش نشست 

سریع دستشو عقب بردو گفت 

- معذرت میخوام رئیس... یه لحظه ترسیدم ... براتون اتفاقی بیفته

اخم کردمو گفتم 

- خودتو آماده کن... وفتی آوردمش نمیخوام مثل دفعه قبل بهش حمله ور بشی 

موهای بلندشو از رو شونه عقب فرستادو گفت 

- حواسم هست... اون بار فرق میکرد

مشکوک نگاهش کردم

چیزی نگفتم اما باور نمیکردم خیلی این دفعه فرق کنه 

به سمت در برگشتمو گفتم 

- راجع به این قضیه نمیخوام هیچکس چیزی بفهمه مری... حتی... تام 

چشمی گفتو از اتاقش بیرون رفتم 

هر چیزی گمش بی ضرره حتی سم...

مقدار حتی دارو هم زیاد باشه پر از ضرر میشه ...

حدسم راجع به خون کیت هم همین بود 

کمش مسلما اگه قدرت نداشته باشه بی ضرره

هرچند ... 

حدس میزنم کمش هم باید یه قدرت داشته باشه

حالا چه مثبت ...چه منفی ...

به سرعت از پایگاه خارج شدم 

خیلی زود به خونه کیت رسیدمو روی تراسش پریدم 

در تراس طبق انتظارم قفل بودو تو اتاقش هم هیچ خبری از کسی نبود 

روی لبه پنجره آشپزخونه پریدم 

برق آشپزخونه روشن بود 

از لا به لای پرده نگاه کردم

لعنتی... یه دختر و پسر در حال آشپزی بودن

دختره فقط لباس زیر تنش بودو پسره هم فقط شورت

دیروز که خونه کیت بوی کس دیگه ای رو نمیداد !

پس اینا کی بودن ؟

روی پنجره سوم پریدم

اتاق خاب دیگه بود

تخت بهم ریخته و بوی سکسی که زا بیرون پنجره هم حس میشد تابلو بود که مال اون دوتاست 

لای پنجره باز بودو آروم وارد شدم

تو تاریکی اتاق خواب تا جلو در پیش رفتم 

صدای صحبت اون دختر و پسر می اومد 

دختره گفت 

- پیتر... من هنوز فکر میکنم کیت لز باشه 

پیتر خندید و گفت 

- رز... تو خیلی دوست داری یه دوست لز داشته باشی ها... دارم نگرانت میشم 

با این حرف کمر رز گرفتو نشوند رو اوپن 

دستش رو تنش حرکت کردو درگیر لب های هم شدن

بهترین فرصت بودو با سرعت از اونجا گذشتمو وارد اتاق کیت شدم 

صدای آب حمام از در بیرون اتاقش می اومد

لعنتی پس حمام بود

باید منتظر میموندم 

کنج تاریک اتاقش مخفی شدم

کل اتاقو از نظر گذروندم 

یه دست لباس تمیز تا شده رو تخت بود... 

لعنتی... نگو که میخوای بیای اینجا لباس بپوشی 

نمیخواستم کنترلمو از دست بدم

برای همین قفل در تراسو باز کردم که برم بیرون و وقتی لباس پوشید برگردم داخل 

اما همین لحظه در حمام باز شدو کیت با یه حوله دور تنش دوئید تو اتاق 

سریع درو بستو قفل کرد 

وقت بود 

وقت برای بیرون رفتنم بود 

اما بدن خیسش که اون حوله کوچیک چیز زیادی ازش مخفی نکرده بود با همین یه نگاه جذبم کرده بود

Report Page