144

144

Behaaffarin

تنها رفتم سمت خونه

آرشم دیگه دنبالم نیومد

خودش به اندازه کافی عصبی بود

وقتی رسیدم خونه مسیج امیر رو دیدم

نوشته بود:

-      امروز چه خبرا بود؟

براش نوشتم:

-      وای امیر یه روز نیومدی و کلی چیز از دست دادی

فورا جواب داد:

-      دستت درد نکنه با این دوستیت!!! یه جلسه غیبت کردم و حالا اینجوری بم استرس میدی

از شدت تعجب چندبار پیامش رو خوندم

چی داشت میگفت این؟

یه دفعه دوزاریم افتاد

من منظورم دعوای آرش و اون پسره بود که از دست داده بود

امیر فکر کرده بود منظورم درسی بوده که استاد داده

براش نوشتم:

-      واقعا متاسفم که منو اینجوری شناختی. امروز آرش با *** دعوا کرد. کارشون به کتک کاری هم رسید. منظور من این بود. وگرنه استاد درس داد که ساده بود. یه کوییز گرفت که آسون بود و من با اسم تو هم نوشتم و بهش تحویل دادم و حضور غیابم مثل همیشه بود که باید اسمامون رو مینوشتیم و به یکی از بچه ها سپرده بودم اسمت رو بنویسه. نگران نباش، از نظر درسی چیزی از دست ندادی!!

براش فرستادم و منتظر موندم

میخواستم ببینم چی جواب میده

اما هیچی نفرستاد

ناراحتیم بیشتر شد

هرچی منتظر موندم جوابی نیومد

تا اخر پاشدم لباس هامو عوض کردم

بازم گوشیمو چک کردم

چیزی نبود

یعنی حرفمو جدی باور نکرده بود؟

چرا جواب نمیداد پس!!

اعصابم از دعوای آرش خرد بود و حالا اینم اضافه شده بود

دیگه دلم میخواست گریه کنم

زنگ زدم به نگار

فورا جواب داد

همه چیو براش تعریف کردم و در حین تعریف کردن گریه میکردم

نگار آرومم کرد

انقدر فشار همه چیز روم زیاد شده بود که یه دفعه ترکیده بودم

وقتی قطع کردم خیلی حالم خوب بود

دیگه منتظر پیامی از امیر هم نبودم

شروع کردم به انجام کارای خونه و تمیزکاری و بعدشم نشستم فیلم ببینم

که امیر زنگ زد

جواب ندادم

یه مسیج فرستاد


Report Page