143
سلام دوستان. برای عضویت در کانال ویژه عشق سخت و خوندن پارت های بیشتر و جلو تر از رمان به نگار پیام بدید . تو کانال حق عضویتی الان 60 پارت جلو تر هست . در نهایت هم فایل کامل میدیم خدمتتون. هزینه عضویت رمان عشق سخت ۲۵ هزار تومن هست
#عشق_سخت
#۱۴۳
نگاهش کردم
حس عجیبی بود
بهرام هم تا حدودی مثل مهرداد داشت منو میخوند
همین برام‌جالب بود
که چطور درست حدس میزنه
نفس عمیقی کشیدم و گفتم
- راشه سعی خودمو میکنم
لبخند محوی زد
دانیال و پسر ها رسیدن
رفتیم یکم دور هم قدم زدیم
بهرام هم با پسرا حرف زد
منم ساکت بودم
رسیدیم هتل
خداحافظی کردیم رفتیم بالا
دانیال رفت اتاق احسان و احمد
به بهرام پیام دادم
- دانیال نیست اتاق
بهم جواب داد
- میدونم همه اتاق احمدیم
- هممم خوبه خوش بگذره!
برام نوشت
- بیا طبقه b3 اتاق ۴۱۴
نوشتم
- نه حوصله بچه هارو ندارم
بهرام نوشت
- اتاق خودمه. منم دارم میام.
یهو از استرس دلم پیچید
واقعا مغزم یهو قفل شد
برم ؟
برم واقعا؟
شورت تازه پوشیده ام خیس شد
خدایا چرا بدنم انقدر تحریک شده بود
نفس عمیقی کشیدم
نوشتم برای بهرام
- جدا میترسم
برام نوشت
- پس جدا باید بیای .
خواستم بنویسم چرا ؟
اما تقه ای به در خورد
فکر کردم بابا اینان
با همون موهای آشفته و تاپ و شلوارک رفتم جلو در
بدون نگاه کردن در رو باز کردم خواستم برگردم سمت تخت که صدای سرفه اومد
کله ام رو کج کردم
بهرام با لبخند ایستاده بود
دهنم باز و بسته شد
نگاهش سر تا پام چرخید
لبخندش بیشتر شد و گفت
- فکر کنم من بیام تو بهتره!
هنگ گفتم
- وای وایسا من یه چیز بپوشم
لباسم خیلی بد نبود
اما چون دانیال نبود سوتینمو باز کرده بودم
و چون بهرام داغ نگاهم کرد باز نوک سینه ام شک نداشتم پیدا بود
خواستم برم
اما بهرام اومد تو و دستمو گرفت
با پاش درو بست.
شوکه نگاهش کردم
اما اون به لبام داشت نگاه میکرد
منو کشید تو بغلش
چرخوندم سمت دیوار و خم شد لبمو بوسید
بدون هیچ ملایمتی
و خیلی پر رو دستشم رو بدنم حرکت کردو تا به خودم بیام رفت زیر تیشرتم
دستش گرم بودو زیر تیشرتم یه سینه ام رو کامل تو مشتش گرفت
نالیدم
دست خودم نبود
بدنم زودتر از مغزم وا میداد
لهرام لبمو گاز گرفت
سرشو عقب بردو خواست تاپمو بده بالا که باز تقه ای به در خورد
هر دو از جا پریدیم
بهرام سریع از توچشمی نگاه کرد
لب زد
- دانیاله !