143

143


شقایق توکل طول کلاس در مورد امیر پرسید و جواب من فقط این بود هیچ خبری ازش ندارم 


وسایلمو جمع کردم و از کلاس زدم بیرون 

_....دختر بیا برو خونش یا شرکتش بابا خونه خالی که نبودی 


+....خسته شدم شقایق ازاینکه بخوام خودمو توجیح کنم خسته شدم اگه امیر منو باور داره و اعتمادداره پس خودش باید برگرده


_....اون مرده غرور داره مهسا زندگی واقعیه فیلم نیست که اشتباه از توبوده 

+....هزار بار زنگ زدم ک توضیح بدم رد تماس میده چیکار کنم‌برم التماسش کنم؟


_....نه از دلش درار مردا رو که میسناسی غدو یه دنده و لجبازن 


+....شانس منه دیگه 

_...همشون همینن


بیست و چهارساعت بود که ازش بی خبر بودم 

غرورمو کنار گذاشتم و شمارشو گرفتم 


این دفعه رد تماس نداد اما جوابم نداد

دیگه داشت زیادی بزرگش میکرد 


باجواب ندادن مگه چیزی حل میشه!

وارد صفحه چتش شدم و نوشتم


"...اینطوری میخواستی همیشه پشتم باشی و تنهام نذاری؟..."


چنددقیقه بیشتر نگذشته بود که گوشیم شروع کرد به زنگ خوردن 


دلم میخواست جوابشو ندم که حالش گرفته شه اما میدونستم اگه اینکارو بکنم جری تر میشه 


صدامو صاف کردم و تماسووصل کردم 

+....سلام

_....من‌تنهات نذاشتم 

+....پس منم که ازدیروز جواب تماساتو نمیدم؟


_....عصبی بودم نمیخواستم سرتو خالی کنم

+....امیر

_....هرجا ببینمش میکشمش اون دستاشو میشکنم

+...منم میکشی؟

_....نه تورو...

+....آشتی؟

_...بهش فک میکنم 

+....امیرلوس نشو دیگه 

_....میتونی برای جبران امشب بیای پیشم 


+....خیلی پررویی

_...میدونم امشب بیا یه خبر برات دارم

+...در چه مورد ؟

_...بیا میفهمی من باید قطع کنم میبینمت 

+...باشه فعلا

Report Page