142

142


از استرس دسته ی کاناپه رو فشردم 

گوشیو روشن کرد و گذاشت روی میز 

محمد گوشیو برداشت ک پیام هارو چک کنه 

همین لحظه گوشیش زنگ خورد 

+...متینه؟

-...آره 

گوشی رو گذاشت رو حالت اسپیکر و جواب داد

صدای داد و بیداد متین پیچید توخونه 

داد میزدو فحش میداد 

یخ کرده بودم حس میکردم هرلحظه امکان داره دوباره بیهوش شم 

ولی دیگه وقتی نمونده بود باید مقاومت میکردم 

محمد گوشیو برداشت و فقط گفت

-...هرچی لایق خودت هست رو به من نسبت نده .....حالا فهمیدی خالی بندی نیست؟یاهمین امروز فردا میری طلاقو نهایی میکنی یافیلمت ارسال میشع روی تمام گوشی های اقوام و اشناهاتون 

متین انقدر داد میزد که اصلا متوجه نمیشدم چی میگه! .

همش ازاین میترسیدم که قید همه چیز رو بزنه و با محمد لج کنه 

متین هنوز داشت داد میزد محمد گوشیو قطع کردو براش نوشت 

-...یا فردا میای به آدرسی که برات میفرستم یا فیلمت همه جا پخش میشع اولین نفرم برای بابات میفرستم 

پشت بندش هم آدرس رو فرستاد و دوباره گوشیو خاموش کرد 

انداختش روی میزو نگام کرد 

بادیدنم تواین وضعیت 

رنگ و روی پریده و ترسیده بااخم بغلم کردو گفت 

-...قول دادم نذارم برگردی پس نترس 

سرمو توسینش قایم کردم و سعی کردم ارومتر شم 

محمد سرمو بلند کرد 

باشیطنت نگام کردو گفت

‌-...این قضیه رو دیگه تموم شده بودن و بهش فکر نکن 

گوشه لبم رو بوسیدو گفت

-...بیااینجا امشب یه تشویقی ویژه باید به من بدی

ما تو کانال خصوصی از اینجا جلو تریم. اونجا رمان روزی ۲ پارته. اخرشم فایل کامل میدیم به اعضا اون کانال . هزینه عضویتش ۲۲ هزار تومنه. دوست داشتید به ادمین پیام بدید 👇💗

https://t.me/SJo_sara

Report Page