♧14♧

♧14♧

♡♡♡



🌈✨پارت 14✨🌈

صدامو ازاد کردمو آه های بلندتری کشیدم حس کردم بوسه هاش شدت گرفت.

ایول.بالاخره یه عامل تحریک پیداشد توش.با شیطنت آه میکشیدم که به ک.ص.م رسید وبوسه ای به روی ک.ص.م زد.

چشام از لذت روی هم رفتنو دستمو بردم سمت موهاشو و به ارومی کشیدم که جووونی زمزمه کرد .بوسه های ریزش روی شیارهای ک.ص.م چنان حس لذتی بم داد که تنم خیز گرفت و اون بادستش جلوی بلند شدنمو گرفت.

بوسه های ریز و درشتی ک به لبه ک.ص.م میزد و من لذت میبردم.

بلند جیغ زدم:

(تمومش کن لعنتی )

با تعجب اومد سرشو بلند کنه که همزمان شد با بالا پایین شدن دستگیره در.و بعد صدای نگران زهرا که با نگرانی صدام زد و گفت :

"دخترم؟چی شده؟!رویا ؟تو اونجایی ؟!دارین دعوا میکنین ؟گیسو جان؟"

اینقدر به خاطر ارضا نشدنم و ریده شدن به حالمون اعصابم بهم ریخته بود که ناخوداگاه عصبی بلند گفتم:"هیچی نشده .رویاام خونه نیس .اصن چرا باید اینجا باشه؟"

چند ثانیه صدا نیومد که گفت:

"خب...گیسو عزیزم من تازه رسیدم و صدای جیغتو شنیدم.فک کردم شاید چیزی شده."

پریدم وسط حرفش و گفتم:

"ن چیزی نشده.انگشت کوچیکه پام گیر کرد ب لبه تخت."

بعده چن ثانیه گفت:

"خب...چیزی نمیخوای گیسو جان؟"

ایندفعه با لحن عصبانی تری گفتم:

"نععععع هیچی نمیخوام.رفتنت بهتره الان"

هیچی نگفت و بعد صدای قدماش اومد که از اتاق دور میشد... 

زیر چشمی به رویا نگاه کردم.

ابروهاش عمیق توهم بود و هیچی نمیگفت .

فکر کردم که شاید باید براش توضیح بدم تو ناراحتیش از بین بره . 

تا خواستم چیزی بگم،بی حوصله گفت:

"تو مشکلت با مامان من چیه ؟"

اخمامو کردم تو هم و گفتم :

"ببین اگه میخوای بحثمون نشه بهتره بحث مامانتو پیش من وسط نکشی!"

متعجب گفت :

"چرا ؟"

Report Page